ویو جنا

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?
𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱
𝗣𝗮𝗿𝘁:۷۸

" ویو جنا"


کوک: داری چیکار می کنی!؟

دستم رو دست گیره در گزاشتم و فشار دادم.
و از سرویس بیرون امدم.
سنگینیه نگاش و حس می کردم.
ولی مگه روم میشه سرم و بالا بگیرم!؟
صدایش که الان خیلی بم شده بود به گوشم رسید.

کوک:بیا سمت تخت.

همونطوری بدون نگا کردن بهش رفتم سمت تخت.

واقعا دارم چیکار میکنم!؟
مگه قرارم انتقام نبود!؟
ولی با این کار دارم به خانوادم خیانت میکنم.
اون فهمید که من همون دختر بچه ام..
ولی به این فکر نکرد که شاید بدونم قاتل کیه!؟

وقتی به خودم امدم روبه روش بودم.
دقیقا بین پاهاش
که به شکل کاملا جذابی رو تخت نشسته بود.
و یه دستش پشتش به شکل تکیه گاه بود.

کوک: افرین دختر خوب...حالا رو زانوهات بشین.

وقتی خیلی اروم داشتم رو زانو هام خم می شدم به این فکر کردم.
شنیده بودم بدترین حس خیانته..
اینکه به فردی که عاشقته بهت اعتماد داره خیانت کنی.
میتونم یعنی؟!
باید بشه
نه مثل انتقام گرفتنم.

با روانش بازی میکنم
با قلبش..

دست ازادشو رو چونم گزاشت
و چونم و تو دستش گرفت.

کوک: چی شده که انقدر مطیع شدی!؟

چی باید می گفتم!؟
باید یکم عشوه می امدم.

جنا: مگه نگفتی به عنوان کسی که شوهر داره وظیفه هایی دارم!؟

یکی از ابروهاش بالا انداخت.
ولی اهمیتی نداد که مشکوکه یا نه

کوک: چه زود پذیرفتی..هرچند برا من که بد نیست

اروم اهومی گفتم.

تو صورتم خم شد و با یه لحن‌ پر از هوس گفت:

_ پس شروع کنم!؟؟

چییزی نگفتم که کشیدتم و انداختم رو پاهاش..
و همون لحظه سرش و داخل گردنم کرد.
گفتم که این لباس الکی بود فاییده ایی نداشت.
دیدگاه ها (۶)

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:80" ویو جنا"دستشو اروم از رو د...

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:8۱" ویو جونگکوک" هم به زن اقای...

بچه ها شب بخیر ببخشید که کم بود

𝗥𝗲𝘃𝗲𝗻𝗴𝗲 𝗼𝗿 𝗹𝗼𝘃𝗲?𝗖𝗵𝗮𝗽𝘁𝗲𝗿:۱𝗣𝗮𝗿𝘁:۷۶" ویو جنا"جنا: من خوبمکوک: ع...

"MY FAVORITE ENEMY"GHAPTER:1PART:۶۷"ویو جنا".واقعا حسی بهش ن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط