رمان مدرسه ای

🕸🎀𝑻𝒘𝒊𝒏𝒔 رمان مدرسه ای
(دوقلو ها)
★ 𝒑: ⁵

_ _ _ _ _ _ _ _
خب اولش ببخشید که دیر گذاشتم یک کارایی پیش اومده بود و خب الانم که فصل مدرسس کلا نمیشه.. ولی سعیمو میکنم از این به بعد زود بزارم ممنون که تا اینجا باهامین🌸❤️‍🩹
_ _ _ _ _ _ _ _

جک: اره چون دوسش دارم
که یهو....
پدر جونگ کوک اومد..
بابای جونگ کوک: سومین(ا/ت) بیا کارت دارم

سومین داشت از توی پنجره ی ماشین نگاه میکرد همچی رو...
میدونست ا/ت مثل خودش ترسو نیست.. خیالش راحت بود..

ا/ت ویو: بابای جونگ کوک منو برد توی دفترش..
هنوز مهمونی شروع نشده بود.. یعنی داشت شروع میشد..

پدر جونگ کوک: سومین جان، یک چیزی بگم قبول میکنی؟ ا/ت: بفرمایید پدر جونگ کوک: پسرم ادب نداره یعنی خب یکیو میخواد که بهش یاد بده شخصیت خوبی داشته باشه مثل من ا/ت: اصل مطلبو بگین پدر جونگ کوک:(با مکث) بنظرم تو خیلی مناسبشی ا/ت: جان؟؟(با تعجب) پدر جونگ کوک: خب اره ا/ت: اقای جئون نمیتونم بپذیرم معذرت میخوام(و رفت) پدر جونگ کوک: ولی این فرق داره با دخترای دور و وریش(اروم)

ا/ت ویو: اومدم پایین از پله ها..
بیرون و دیدم استخر بود و همه ل*خت بودن..
رومو یک طرف دیگه کردم...؛
اخه چطوری میتونن انقد راحت باشن..!
توی فکر بودم که یکی خورد بهم..

تهیونگ و ا/ت:(باهم) ببخشید ا/ت: عه تهیونگ تهیونگ: اره خوبی؟ چیزیت که نشد؟ ا/ت: نه خوبم

مجری: همگی خوش اومدین به مهمونی.. خب میخوایم اخر مهمونی پرنسس و شاهزاده رو انتخاب کنیم.. همتون زوج شین..

ویو ا/ت: تهیونگ و من میخواستیم زوج شین ولی یک دختری با تهیونگ جور شد..
منم تنها موندم و نشستم رو مبل..
اهنگ پخش شد و همه میرقصیدن...
یهو یک پسری مثل شاهزاده ی سیاه پوش روی اسب سفید اومد..(خودمم نفهمیدم چی گفت)
ماسک زده بود.. ولی اشنا بنظر میومد..

پسر: ایا با من میرقصین بانو!؟

صداش خیلی اشنا بود..
ا/ت: باشه

شروع کردیم به رقصیدن..
خیلی ماهر بود.. پولداری چیزی بود؟..
کراش بود چقد..!
تو فکر بودم که ممکنه کی باشه.. یهو میخواستم بیوفتم چون رقص بلد نبودم.. که منو گرفت..
مثل اینایی که توی سریالای رمانتیکن و بعنوان پسر بد شناخته میشن بود...! 😂
نزدیکم بود جوری که میخواستیم همو ببوسیم..
منی که خجالت نمیکشیدم.. دارم از شدت خجالت میمیرم...!
میخواست ببوستم که با صدای مجری برگشت..

مجری: خب.. معاونامون یعنی اقای کیم.. وخانوم چان... انتخاب کنن..

همه خیلی استرس داشتن..
برعکس من..
حتی فکر اینکه پرنسس بشم هم نکردم..

مجری: خب.. نظر اقای کیم.. شاهزاده اون پسر باشه..!

همه خیره شدن به سمت دست اقای کیم...
شاهزاده.. همون پسری بود که با من رقصید..

مجری: ماسکتو در بیار

وقتی ماسکشو در اورد.. یهو قرمز شدم... اون همون.. مزاحمههه(جونگ کوک)..وای نه.. چرا باید اخه اون شاهزاده باشهه..؟ (عصبانی)

مجری: خانوم مین میگن که.. پرنسس اون دختر باشه..

مینسو:(دختری که روی جونگ کوک کراشه) مطمئنا منم..!
(مینسو رفت بالای صحنه)
مجری: چرا اینجا واستادی؟ مینسو: من پرنسسم مجری: اشتباه فهمیدی برو پایین

عصبانی بودم.. حواسمم پرت بود.. که تازه فهمیدم من شدم پرنسس..!

ا/ت: جان؟ مجری: بیا بالا دیگه

رفتم بالای صحنه.. کنار اون مزاحم واستادم.
تاج هارو اوردن

مینسو: یعنییی چییی؟؟ عشق من با یک دختره دیگه باید زوج شه؟ هااا؟؟ خدمتکار: ببخشید خانوم ولی این زیاده روی نیست؟ مینسو: خفه شو خدمتکار: چشم مینسو: نشونت میدم

مراسم تموم شد..
برگشتیم خونه و من خیلی خسته بودم..
که سومین اومد پیشم..

سومین: دختررر توی اینستا معروف شدیی ا/ت: چی؟

سومین فیلم همون پرنسس و شاهزاده ی مسخره رو نشونم داد..

ا/ت: خب چیکار کنم سومین: خوشحال باش.. راستی ا/ت ا/ت: هوم؟ سومین: بابای جونگ کوک امشب همون اول گفت کارت داره.. چیکارت داشت؟ ا/ت: چرت و پرت میگفت سومین: چی میگفت خب!؟ ا/ت: میگفت با پسرم برو تو رابطه سومین: چییی؟ چرا قبول نکردی ها؟ ا/ت: شرمنده... ولی.. من.. با اون.. ادم.. نمیسـازم..(مکث مکث گفت) سومین: چیه تهیونگو میخوای؟ ا/ت: چطور؟ سومین: نمیخوام با اون باشی ا/ت: چرا؟ سومین:...

بنظرتون چی میشه باز!؟ 🖇😂
دیدگاه ها (۱)

🕸🎀𝑻𝒘𝒊𝒏𝒔 رمان مدرسه ای(دوقلو ها) ★ 𝒑: ⁶ سومین: نمیخوام با اون...

🕸🎀𝑻𝒘𝒊𝒏𝒔 رمان مدرسه ای(دوقلو ها) ★ 𝒑: ⁷ا/ت: مز..ا..حم(مکث) [ج...

رمان مدرسه ای🕸🎀𝑻𝒘𝒊𝒏𝒔 (دوقلو ها) ★ 𝒑: ⁴ جونگ کوک: میخوای فر...

رمان مدرسه ای 𝑻𝒘𝒊𝒏𝒔🎀🕸(دوقلو ها) ★ 𝒑: ³سومین رفت دوتا ابمیوه ...

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

Between the Tides³²یک هفته بعد تهیونگتو دفترم بودم تق تق تق ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط