عکس من توش لباس عروس پوشیده بودم دست جونگکوک هم گرفته بود
عکس من توش لباس عروس پوشیده بودم دست جونگکوک هم گرفته بود سریع عکس برداشتم رفتم پایین
ات:وایییی بینا جنی خواهرم مریض شده باید سریع برم پیشش
بینا:باشه عزیزم برو فعلا
رفتم بیرون از خونه اسنپ گرفتم رفتم خونه در باز کردم دیدم جنی تو هال نشسته سریع رفت سمتش عکس نشون دادم
جنی:عا اینو از کجا پیدا کردی(هل کرده)
ات:اتاق بینا و جونگکوک ازت فقد میخام کامل توضیح بدی
جنی:(کل ماجرا گف)
گوشیم برداشتم خواستم برم بیرون که
جنی:(دستش گرف)کجا میخای بری هوم
ات:فقد میخام تنها باشم
جنی:کار احمقانه ای نکن فقد
رفتم بیرون سمت ساحلی که اون شب با کوک اینا بودیم
فقد داشتم گریه میکردم و مطمعنم یونگ اینو خوب میدونه به یونگ زنگ زدم
ات:سلام عزیزم چطوری من با بینا بیرونم بینا گوشیش نیاورده شماره کوک میدی بهم بهش زنگ بزنه
یونگ:اره عزیزم الان برات میفرستم
شماره برام فرستاد شمارش سیو کردم رفتم تو لوکیشن گوشیم دعا دعا میکردم لوکیشنش روشن باشه و بله روشن بود جایی که بود نزدیک بود پس سریع رفتم
ویو پیش جونگکوک
جونگکوک:عا ات چطوری چیزی شده اومدی اینجا
دستش گرفتم گفتم
ات:همه چیو فهمیدم اینک زنتم
کوک دستش کشید از دستم
کوک:بهتر بگم زن قبلی
کوک:یادت نره من زن دارم و حاضر نیستم بخاطر تو حتی ی تاره مو از سرش کم شه...
اه دوست دارین داستانشو اصن؟!
ات:وایییی بینا جنی خواهرم مریض شده باید سریع برم پیشش
بینا:باشه عزیزم برو فعلا
رفتم بیرون از خونه اسنپ گرفتم رفتم خونه در باز کردم دیدم جنی تو هال نشسته سریع رفت سمتش عکس نشون دادم
جنی:عا اینو از کجا پیدا کردی(هل کرده)
ات:اتاق بینا و جونگکوک ازت فقد میخام کامل توضیح بدی
جنی:(کل ماجرا گف)
گوشیم برداشتم خواستم برم بیرون که
جنی:(دستش گرف)کجا میخای بری هوم
ات:فقد میخام تنها باشم
جنی:کار احمقانه ای نکن فقد
رفتم بیرون سمت ساحلی که اون شب با کوک اینا بودیم
فقد داشتم گریه میکردم و مطمعنم یونگ اینو خوب میدونه به یونگ زنگ زدم
ات:سلام عزیزم چطوری من با بینا بیرونم بینا گوشیش نیاورده شماره کوک میدی بهم بهش زنگ بزنه
یونگ:اره عزیزم الان برات میفرستم
شماره برام فرستاد شمارش سیو کردم رفتم تو لوکیشن گوشیم دعا دعا میکردم لوکیشنش روشن باشه و بله روشن بود جایی که بود نزدیک بود پس سریع رفتم
ویو پیش جونگکوک
جونگکوک:عا ات چطوری چیزی شده اومدی اینجا
دستش گرفتم گفتم
ات:همه چیو فهمیدم اینک زنتم
کوک دستش کشید از دستم
کوک:بهتر بگم زن قبلی
کوک:یادت نره من زن دارم و حاضر نیستم بخاطر تو حتی ی تاره مو از سرش کم شه...
اه دوست دارین داستانشو اصن؟!
۳.۸k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.