قمارعشق

#قمار_عشق
#فیک
Part: 15
ویو کوک
وقتی دیدم یونا رو اوردن تو کلبه اینقدر اعصبی شدم که نفهمیدم دارم چیکار میکنم اصلحه  رو دراوردم و دو تا تیر تو مغز یونا خالی کردم...

"موچی خوبی صورتت کامل زخمی شده
# لینا من خوبم نگران نباش خود خوبی صدمه ندیدی
_اهم اهم لینا شی از کی تاحالا جیمین شی شدن موچی شما؟
" به تو مربوط نیست
همه زدیم زیر خنده جز ا. ت

&ا. ت حالت خوبه

ویو کوک
دیدم ا. ت یقم رو گرفت و لباش رو کوبوند رو لبم و بعد چند ثانیه ولش کرد تو شُک بودم که گفت:
+اعصبی میشم وقتی دخترایه دیگه میگن دوست پسرم دوست پسرشون بوده
&یه خنده ریز زدم و در گوشش گفتم من فقط برای ا. تم که اونم باصدای خش دارش گفت:
+جئون جونگ کوک مری می (😂📿)
٪اهم اهم میشه توضیح بدین که اون شب چه غلطی کردین؟
_پیشی ولشون کن
ا. ت و کوک باهم: جانممم؟ پیشی
و همه زدن زیر خنده*

ادامه دارد..


ببخشید اینترنتم تموم شده بود 🥺💜
امشب یه پارت دیگ بزارم حمایت میکنین؟؟
دیدگاه ها (۳)

#قمار_عشق #فیک Part:16چهار سال بعد ا. ت: یاااااااااا نابی ند...

#قمار_عشق #فیک part: 17دستمو لای موهاش فرو بردم و به خودم چس...

#قمار_عشق #فیک Part:15دیدم که یونا داره با اون ناخونای درازش...

#قمار_عشق #فیکPart:14ویو ا. ت پارچه گزاشت جلو دهنم و سیاهی.....

"سرنوشت "p,22...ا/ت : دوست دارم کوک ....کوک : من بیشتر پرنسس...

"سرنوشت "P,16...رفتیم و لبایامونو پوشیدم ... رفتیم پایین پیش...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط