پارت ۱۴
از بس کار کرده بودم و اعصابم خورد بود که نفهمیدم که کار تموم شده و باید بریم خونه ساعتو نگاه کردم وای خدایا یعنی چشمام درست میبینن ساعت یک نصف شب بود وای حالا طوری برم خونه من میترسم توی خیابون اونم این موقع تنها باشم تازه یادم افتاد سگمم خونه نانا جا گزاشتم باید دنبال اونم میرفتم وای خدا حالا چکار کنم
همین جوری داشتم باخودم حرف میزدم که اون پسره از اتاقش اومد بیرون
چانیول:هی تو نمیخوای بری خونه میخوای امشب اینجا بخوابی..هی شاید خونه ای نداشته باشی که بخوای بری ..شاید بخوای اینجا بخوابی
منم اعصابم خورد شد و ساکت نموندم
مین سو:ن...نخیر قربان من خونه دارم ولی یادم رفته بود ساعت یک شده متوجه ساعت نشده بودم الان میرم خونه
چانیول:😏نکنه میترسی این موقع تنها بری خونه
مین سو:ن.ن.نخیر قربان ..ن..نمیترسم
چانیول:خیلی خوب پس دیگه پاشو برو به منم کم زل بزن
تو دلم گفتم پسره پورو کی به تو زل زده احمق
سرمو به نشانه تایید تکون دادم
خواستم سوار اسانسور شم اونم اومد جلوم من کشیدم عقب
چانیول:😐چته دختر چرا سوار آسانسور نمیشی
مین سو:ه..ه.هیچی گفتم اول شما برید بعد من میرم پایین
چانیول:خخخخخخخ کلید اینجا دست منه چون من همیشه دیر میرم از اینجا اما اگه الان من برم درارو کلید میکنم و تو تا صبح اینجا گیر میکنی
وای خدای من یعنی مجبورم با این پسره خلو چل احمق از خود راضی برم پایین وای خدااااا
مین سو:وای ...نه
چانیول:پس بیا سوار آسانسور شو
مین سو:چشم رییس چان
چانیول:حالا درست شد....
ادامه دارد
ببخشید بچه ها من چون امتحان دارم زیاد وقت نوشتن ندارم و باید درس بخونم هروقت بتونم ادامشو مینویسم
ممنونم ازتون
امیدوارم دوست داشته باشید
کامنت یادتون نره
ممنونم کیوتیام😊
همین جوری داشتم باخودم حرف میزدم که اون پسره از اتاقش اومد بیرون
چانیول:هی تو نمیخوای بری خونه میخوای امشب اینجا بخوابی..هی شاید خونه ای نداشته باشی که بخوای بری ..شاید بخوای اینجا بخوابی
منم اعصابم خورد شد و ساکت نموندم
مین سو:ن...نخیر قربان من خونه دارم ولی یادم رفته بود ساعت یک شده متوجه ساعت نشده بودم الان میرم خونه
چانیول:😏نکنه میترسی این موقع تنها بری خونه
مین سو:ن.ن.نخیر قربان ..ن..نمیترسم
چانیول:خیلی خوب پس دیگه پاشو برو به منم کم زل بزن
تو دلم گفتم پسره پورو کی به تو زل زده احمق
سرمو به نشانه تایید تکون دادم
خواستم سوار اسانسور شم اونم اومد جلوم من کشیدم عقب
چانیول:😐چته دختر چرا سوار آسانسور نمیشی
مین سو:ه..ه.هیچی گفتم اول شما برید بعد من میرم پایین
چانیول:خخخخخخخ کلید اینجا دست منه چون من همیشه دیر میرم از اینجا اما اگه الان من برم درارو کلید میکنم و تو تا صبح اینجا گیر میکنی
وای خدای من یعنی مجبورم با این پسره خلو چل احمق از خود راضی برم پایین وای خدااااا
مین سو:وای ...نه
چانیول:پس بیا سوار آسانسور شو
مین سو:چشم رییس چان
چانیول:حالا درست شد....
ادامه دارد
ببخشید بچه ها من چون امتحان دارم زیاد وقت نوشتن ندارم و باید درس بخونم هروقت بتونم ادامشو مینویسم
ممنونم ازتون
امیدوارم دوست داشته باشید
کامنت یادتون نره
ممنونم کیوتیام😊
۸.۷k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.