پارت۱۵
خلاصه هر جوری شد منم مجبور شدم سوار آسانسور بشم در تمام مدتی که تو آسانسور بودیم من سرمو پایین گرفتم که چشمام به چشمای اون پسره اجغال نخوره
چانیول:هی تو فردا یادت نره باید زود بیای شرکت راس ساعت ۷صبح باید اینجا باشی
مین سو:اما رییس کارساعت ۹شروع میشه
چانیول:همین که گفتم حرف نباشه تو مگه منشی من نیستی
مین سو:بعله رییس چان
چانیول:پس باید هر چی که من میگم گوش کنی از اولم همین قرارمون بوده
مین سو:بعله درسته قربان
چانیول:مگه نگفتم از کلمه قربان استفاده نکن خوشم نمیاد بالا هم چند بار گفتی قربان
من واسه اینکه اذیتش کنم از قصد گفتم قربان
مین سو:وای معذرت میخوام هواسم نبود یه لحظه یادم رفت
چانیول :خیلی خوب این یک بارو میگزرم اما دیگه فکر نکن دفعات بعدی خبر از بخشش باشه فهمیدی؟
مین سو:ب...ب...بله رییس چان
رسیدیم پارکینگ آسانسور ایستاد خواستیم پیاده بشیم من پایین نرفتم اول خواستم اون بره
چانیول:نکنه منتظر کارت دعوتی
مین سو:نه ...راستش گفتم بهتره اول شما برید پایین که بی ادبی نشه
چانیول:اِ که این طور پس ادب هم بلدی...الکی واسه من زبون نریز برو پایین
خودمو کنترل کردم و چیزی نگفتم و خواستم برم پایبن که جلومو گرفت و خودش رفت پایین با تعجب بهش نگاه کردم
چانیول:چته چرا اینجوری نگاه میکنی مگه خودت نگفتی اول من برم پایین
بعد رفت سمت ماشینش ....
ادامه دارد
ببخشیدکم بود امید وارم دوست داشته باشید
ممنونم کیوتیام😊
چانیول:هی تو فردا یادت نره باید زود بیای شرکت راس ساعت ۷صبح باید اینجا باشی
مین سو:اما رییس کارساعت ۹شروع میشه
چانیول:همین که گفتم حرف نباشه تو مگه منشی من نیستی
مین سو:بعله رییس چان
چانیول:پس باید هر چی که من میگم گوش کنی از اولم همین قرارمون بوده
مین سو:بعله درسته قربان
چانیول:مگه نگفتم از کلمه قربان استفاده نکن خوشم نمیاد بالا هم چند بار گفتی قربان
من واسه اینکه اذیتش کنم از قصد گفتم قربان
مین سو:وای معذرت میخوام هواسم نبود یه لحظه یادم رفت
چانیول :خیلی خوب این یک بارو میگزرم اما دیگه فکر نکن دفعات بعدی خبر از بخشش باشه فهمیدی؟
مین سو:ب...ب...بله رییس چان
رسیدیم پارکینگ آسانسور ایستاد خواستیم پیاده بشیم من پایین نرفتم اول خواستم اون بره
چانیول:نکنه منتظر کارت دعوتی
مین سو:نه ...راستش گفتم بهتره اول شما برید پایین که بی ادبی نشه
چانیول:اِ که این طور پس ادب هم بلدی...الکی واسه من زبون نریز برو پایین
خودمو کنترل کردم و چیزی نگفتم و خواستم برم پایبن که جلومو گرفت و خودش رفت پایین با تعجب بهش نگاه کردم
چانیول:چته چرا اینجوری نگاه میکنی مگه خودت نگفتی اول من برم پایین
بعد رفت سمت ماشینش ....
ادامه دارد
ببخشیدکم بود امید وارم دوست داشته باشید
ممنونم کیوتیام😊
۵.۲k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.