نه قهرمان

نه قهرمان
پارت ۲۸

میا : یهو یکی از پلیس ها به پای راستم و شلیک کرد و من افتادم زمین لینا بلند شد و با صورت خونی یکی زد به پای راستم که گلوله خورده بود درد خیلی بدی داشت نمیتونستم تکون بخورم که پلیس ها منو بلند کردند و رییس گفت :
اینبار رو که گذشت وای دفعه بعدی خودم می‌کشمت
میا : از درد نمیتونستم کاری کنم گلوله خیلی قوی بود و درد تو کل بدونم پخش شد منو روی یکی از صندلی های کنار اتاق گذاشتند و به دکتر خبر دادند و دکتر سریع آمد و روی صندلی کناریم نشست و شروع کرد به پانسمان گفت که باید گلوله رو از پام در بیارود و بخاطر همین یه آمپول بیهوشی به پام میزنه منم هیچی نگفتم و سرمو به صندلی تکیه دادم آمپول رو زد خیلی درد نداشت و می‌تونستم تحمل کنم ولی وقتی شروع کرد گلوله رو از پام در بیاورد خیلی دردم گرفت با اینکه داروی بیهوشی زده بود ولی درد وحشتناکی داشت ولی به روی خودم نیاوردم و همونجوری سرمو به صندلی تکیه داده بودم که نفهمیدم چطوری خوابم برد

فلش بک به بعد از عمل و میا از خواب بیدار شد :
ویو میا :
از خوب بیدار شدم دکتر هنوز کنارم بوده و پلیس ها هم رو به روی من بودند که دکتر بهم گفت :
خوشبختانه عمل موفقیت آمیز بود من گلوله رو از پایت در آوردم و میتونی مثل قبل راه بروی
میا : ممنونم
دکتر :خواهش میکنم
ادمین :
و دکتر رفت و پلیس ها میا رو بردند به روی یکی از صندلی ها و میا روی یکی از صندلی ها نشست
و بعد از چند دقیقه صندلی های پر شده بود و همه از جمله نماینده ها معاون وزیر و رییس و... همه اونجا بودند همه با همدیگر حرف می زدند و بعضی وقتا به من نگاه می‌کردند منم با حالت سردی به نگاه بهشون میکردم و سریع به جای دیگه نگاه میکردم بعد از چند دقیقه خانواده سلطنتی وارد میشوند و روی صندلی مخصوص خودشان مینشینند پادشاه و ملکه با دو تا خواهر ملکه بلند شد و گفت :
امروز همگی اینجا جمع شده ایم که به مهمان عزیزمان خانم میا خوش آمد بگوییم خوش آمدی به ونزوئلا
میا :( منو دزدیدید بعد بهم خوش آمد میگویید هه معلوم نیست چه نقشه ای دارند ) ممنون ( سرد )
ملکه : امروز میا اینجا تشریف آورده اند تا به کشور عزیزمان کمک کنند و دگیر مانند قبل آمریکا ما را دچار مشکلاتی نکنند میا یکی از قوی ترین قهرمان دنیا است و می‌توانند با استفاده از قدرتش این کشور را پیشرفته و قوی کند
میا: ( بلند میشه و با داد میگه )
معلوم هست اینجا چه خبره منو از آمریکا دزدیدید آوردید اینجا که بهتون کمک کنم مگه من اسیر شما هستم
پادشاه : درست حرف بزن با خانواده سلطنتی کاری نکن که بعداً پشیمون بشی تو باید به ما کمک کنی
میا : یه کاسه بده اش به همین خیال باشه مثلا میخوای چیکار کنی ها ؟
پادشاه : خودت خواستی



ادامه دارد ......
بقیه اش تو کامنت است
دیدگاه ها (۹)

چند پارتی؟!(نمره)به برگه امتحانم نگاه کردم...بدبخت شدم.هوسوک...

چند پارتی؟!(نمره)بهم نگاهی کرد و گفت:"خانوم ات جناب هوسوک دس...

نه قهرمان پارت ۲۷ میا : مارتینا رو ول کردم افتاد زمین با حال...

نه قهرمان پارت ۲۷میا : وایسا تند نره ارباب کیه خودت کی هستی ...

گزارش نکن سیسی خزه سلگ بدبخت😂ᴵ ʲᵘˢᵗ ʷᵃⁿᵗ ᵗᵒ ᵉˣᵖᵉʳⁱᵉⁿᶜᵉ ˡᵒᵛᵉ....

گل وحشی منپارت ۶ ویو اتخیلی واقعا درد داشتم که تهیونگ از اتا...

black flower(p,219)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط