☆♡پارت: ۹♡☆
☆♡پارت: ۹♡☆
هنوز شرطا نرسیده بود ولی من گذاشتم 😔🌹
بعد بلند شد و رفت سمت حموم و ی دوش گرفت و بعد نم ساعت اومد بیرون و لباس هاشو پوشید و رفت سمت میز ارایشیش و مو هاشو سشوار کشید و خشکشون کرد و ی شونه به موهاش زد و اونارو بست. هنوزم خوابش نمی اومد برای همین رفت سمت میزش و کتاب زبان فرانسوی شو برداشت و شروع کرد به تمرین زبان فرانسوی.
(چند ساعت بعد)
کتابو بست و ی نگاه به ساعت کرد ساعت ۲ شب بود دیگه تصمیم گرفت که بخوابه چون فردا با دوستاش برای اولین بار قرار داشت. رفت روی تخت دراز کشید و موهاشو باز کرد و چشماشو بست و کم کم خوابش برد.
(فردا صبح)
چشماشو اروم باز کرد و بیدار شد ساعتو نگاه کرد ساعت ۶ بود سویونگ همیشه عادت داشت دیر بخوابه و زود بیدار شه کلا نمی تونست زیاد بخوابه. از جاش بلند و اول رفت صبحونشو خورد و بعد اومد بالا و لباس هاشو عوض کرد و رفت بیرون حدود ی ساعت پیاده روی کرد و برگشت خونه. بعد چند دقیقه استراحت رفت سالن ورزشیش و شروع کرد به تمرین حرکت های رزمی و تکفاندو.
بعد یک ساعت تمرین رفت تو اتاقش و رفت حموم و ی دوش نیم ساعته گرفت و اومد بیرون و لباس هاشو پوشید و روی صندلی توی اتاقش نشست. چند دقیقه بعد گوشیش زنگ خورد گوشیرو نگاه کرد هانیول بود. جواب داد:
سویونگ: الو سلام.
هانیول: سلام سویونگ ساعت ۱۱ اماده باش میایم دنبالت ناهار می خوایم بریم بیرون.
سویونگ: باشه کاره دیگه ای نداری؟
هانیول: نه آنیونگ.
سویونگ: آنیونگ.
بهد گوشی رو قطع کرد و ی نگاه به ساعت کرد ساعت نه بود. هنوز دو ساعت مونده بود پس رفت سمت گیتارش و شروع کرد به تمرین گیتار. سویونگ عاشق موسیقی بود برای همین به کلاس های اموزشی گیتار، ویالون و درامب می رفت...
خب امید وارم از این پارت لذت برده باشید💜🌹
یکم دیگه ی پارت دیگه هم می زارم💜
چون این پارت شرط نداره ولش نکنیدا لایکش کنید🙏
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
هنوز شرطا نرسیده بود ولی من گذاشتم 😔🌹
بعد بلند شد و رفت سمت حموم و ی دوش گرفت و بعد نم ساعت اومد بیرون و لباس هاشو پوشید و رفت سمت میز ارایشیش و مو هاشو سشوار کشید و خشکشون کرد و ی شونه به موهاش زد و اونارو بست. هنوزم خوابش نمی اومد برای همین رفت سمت میزش و کتاب زبان فرانسوی شو برداشت و شروع کرد به تمرین زبان فرانسوی.
(چند ساعت بعد)
کتابو بست و ی نگاه به ساعت کرد ساعت ۲ شب بود دیگه تصمیم گرفت که بخوابه چون فردا با دوستاش برای اولین بار قرار داشت. رفت روی تخت دراز کشید و موهاشو باز کرد و چشماشو بست و کم کم خوابش برد.
(فردا صبح)
چشماشو اروم باز کرد و بیدار شد ساعتو نگاه کرد ساعت ۶ بود سویونگ همیشه عادت داشت دیر بخوابه و زود بیدار شه کلا نمی تونست زیاد بخوابه. از جاش بلند و اول رفت صبحونشو خورد و بعد اومد بالا و لباس هاشو عوض کرد و رفت بیرون حدود ی ساعت پیاده روی کرد و برگشت خونه. بعد چند دقیقه استراحت رفت سالن ورزشیش و شروع کرد به تمرین حرکت های رزمی و تکفاندو.
بعد یک ساعت تمرین رفت تو اتاقش و رفت حموم و ی دوش نیم ساعته گرفت و اومد بیرون و لباس هاشو پوشید و روی صندلی توی اتاقش نشست. چند دقیقه بعد گوشیش زنگ خورد گوشیرو نگاه کرد هانیول بود. جواب داد:
سویونگ: الو سلام.
هانیول: سلام سویونگ ساعت ۱۱ اماده باش میایم دنبالت ناهار می خوایم بریم بیرون.
سویونگ: باشه کاره دیگه ای نداری؟
هانیول: نه آنیونگ.
سویونگ: آنیونگ.
بهد گوشی رو قطع کرد و ی نگاه به ساعت کرد ساعت نه بود. هنوز دو ساعت مونده بود پس رفت سمت گیتارش و شروع کرد به تمرین گیتار. سویونگ عاشق موسیقی بود برای همین به کلاس های اموزشی گیتار، ویالون و درامب می رفت...
خب امید وارم از این پارت لذت برده باشید💜🌹
یکم دیگه ی پارت دیگه هم می زارم💜
چون این پارت شرط نداره ولش نکنیدا لایکش کنید🙏
حالا که تا اینجا اومدی اون قلبه سفیدو قرمزش کن❤
۲۳.۴k
۲۶ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.