گمشده در تو
گمشده در تو
پارت۲
ویو داخل مدرسه"
اتویو
تهیونگ اونطرف نشسته بودو ب ما نگا میکرد..وایی من..کنار تهیونگ..میشینم
ات ـ کوک
کوک ـ بلی خانم پیر؟
ات ـ زهرمار..میگم میشه جاهامونو عوض کنیم؟
کوک ـ باشه..
ات ـ مرسییی..یادم باشه برات شیرموز بخرم
کوک ـ اصن میخای همیشه اونجا بشینو برامم شیرموز بخر..هوم؟معامله ی خوبــ..
ات ـ دیگه گوه نخور*لبخند*
کوک ـ باشه*لبخند*
ـ.ـ.ـ
تهیونگویو
واا چرا ات رف پیش یونگی؟؟
هوفف کیم ات دارم برات..
مغز*مگه باهاش قهر نبودی؟
تهیونگ ـ چرا...ولی کات ک نکردیم..
مغز*دلیل قانع کنندهای بود..
تهیونگ ـ بلی..حالا گم میشی یا گمت کنم؟
مغز*گمم کردی ک اینطوری شدی دیگه
ـ.ـ.(زنگ کلاس خورد)ـ.ـ.
ات ـ یونگی چقد تو کرم میریزی
یونگی ـ تازه فهمیدی پیشی*خنده*
تهیونگویو
اه دارم دیوونه میشم..بهش داره میگه پیشی؟؟واقعااا؟؟من دیگه نمیکشم..
رفتم سمت ات
تهیونگ ـ ات..بیا کارت دارم
ات ـ باشه اومدم..یونگی یکم صب کن الان میام
(تهیونگ ات رو برد توی یکی از کلاسای خالی)
تهیونگ ـ ببین...ما فقد قهریم دیگه..ولی تو داری زیاده روی میکنی..انگار من مردم داری با یونگی لاس میزنی*عصبی*
ات ـ هه قهر...خودت اون شب گفتی راهمون از هم جداعه*کمی بغض*الان اینو میگی؟بعدشم..یونگی دوستمه..دوستی ک از بچگی باهام بوده
تهیونگ ـ من کی گفتم راهمون از هم جداعهه هااا*کمی داد*
ات ـ همون شب ک منو گذاشتی پیش کوک*داد*
ـــــ
حیمایت؟
پارت۲
ویو داخل مدرسه"
اتویو
تهیونگ اونطرف نشسته بودو ب ما نگا میکرد..وایی من..کنار تهیونگ..میشینم
ات ـ کوک
کوک ـ بلی خانم پیر؟
ات ـ زهرمار..میگم میشه جاهامونو عوض کنیم؟
کوک ـ باشه..
ات ـ مرسییی..یادم باشه برات شیرموز بخرم
کوک ـ اصن میخای همیشه اونجا بشینو برامم شیرموز بخر..هوم؟معامله ی خوبــ..
ات ـ دیگه گوه نخور*لبخند*
کوک ـ باشه*لبخند*
ـ.ـ.ـ
تهیونگویو
واا چرا ات رف پیش یونگی؟؟
هوفف کیم ات دارم برات..
مغز*مگه باهاش قهر نبودی؟
تهیونگ ـ چرا...ولی کات ک نکردیم..
مغز*دلیل قانع کنندهای بود..
تهیونگ ـ بلی..حالا گم میشی یا گمت کنم؟
مغز*گمم کردی ک اینطوری شدی دیگه
ـ.ـ.(زنگ کلاس خورد)ـ.ـ.
ات ـ یونگی چقد تو کرم میریزی
یونگی ـ تازه فهمیدی پیشی*خنده*
تهیونگویو
اه دارم دیوونه میشم..بهش داره میگه پیشی؟؟واقعااا؟؟من دیگه نمیکشم..
رفتم سمت ات
تهیونگ ـ ات..بیا کارت دارم
ات ـ باشه اومدم..یونگی یکم صب کن الان میام
(تهیونگ ات رو برد توی یکی از کلاسای خالی)
تهیونگ ـ ببین...ما فقد قهریم دیگه..ولی تو داری زیاده روی میکنی..انگار من مردم داری با یونگی لاس میزنی*عصبی*
ات ـ هه قهر...خودت اون شب گفتی راهمون از هم جداعه*کمی بغض*الان اینو میگی؟بعدشم..یونگی دوستمه..دوستی ک از بچگی باهام بوده
تهیونگ ـ من کی گفتم راهمون از هم جداعهه هااا*کمی داد*
ات ـ همون شب ک منو گذاشتی پیش کوک*داد*
ـــــ
حیمایت؟
۱۰.۸k
۱۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.