𝓘 𝓦𝓲𝓼𝓱 𝓝𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓕𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓣𝓸 𝓕𝓵𝔂🕊💚🪁
𝓘 𝓦𝓲𝓼𝓱 𝓝𝓮𝓿𝓮𝓻 𝓕𝓮𝓪𝓻𝓷𝓮𝓭 𝓣𝓸 𝓕𝓵𝔂🕊💚🪁
𝓐𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻 :𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷❤️
𝓙𝓴 𝓪𝓷𝓭 𝓝𝓪𝓫𝓲🐰🦋
𝓟𝓪𝓻𝔂 ¹
دختر دفتری کهنه را باز کرد و قلمش را گرفت و نوشت ...
به نام آفریدگار شکوفه های گیلاس...
دوم سپتمبر ۲۰۲۳
نفرتی از خود دارم ...به همان اندازه که از عشق متنفرم !
من فردی هستم با سیستم پیچیده که قابل درک نیست ...
حتما مشکل از منه ...
احساس ناتوانی دارم ...
باید چیکار کنم؟
دوستش داشتم با همه وجودم دوستش داشتم
اما اون وقتی که بهش گفتم عاشقتم از پیشم رفت
ای کاش اون عاشقم نبود تا برای وجودم از بین نرود...
ایکاش اون اینقدر خودخواه نبود تا دستان گرمش را از من محروم کند !
هیچ کس تا به حال این روی احساسات من رو ندیده
جز تو دفتر کاهی من
_بخشی از دفتر خاطرات سونگ نابی ...
_________________________________________________________
...فلش بک به سه سال و یک روز قبل...
[نابی ویو]
پرونده ی مختومه شده رو دست گرفت ...
اون تو شرکت حقوقی فاسد سونگ وان مشغول به کار بود !
این پرونده رو هم مثل بقیه پرونده ها برده بود ...
اما طی برد این پرونده با پسری به اسم پارسیا آشنا شد ...!(اهم به من ربطی نداره نابی دونم دوس داشت اسم پسره پارسیا باشه )
+الو پارسیا ...
_بله ؟
+اونا میخوان انتقام این پرونده رو ازم بگیرن ...
_یعنی چییی؟ کجایی؟هاا؟
..........................................................................................
مرد با ورود پارسیا اسلحه رو سمت نابی گرفت اما پسر خودش رو سپر تیر کرد !
[پایان فلش بک]
𝓐𝓾𝓽𝓱𝓸𝓻 :𝓙𝓲𝔂𝓸𝓸𝓷❤️
𝓙𝓴 𝓪𝓷𝓭 𝓝𝓪𝓫𝓲🐰🦋
𝓟𝓪𝓻𝔂 ¹
دختر دفتری کهنه را باز کرد و قلمش را گرفت و نوشت ...
به نام آفریدگار شکوفه های گیلاس...
دوم سپتمبر ۲۰۲۳
نفرتی از خود دارم ...به همان اندازه که از عشق متنفرم !
من فردی هستم با سیستم پیچیده که قابل درک نیست ...
حتما مشکل از منه ...
احساس ناتوانی دارم ...
باید چیکار کنم؟
دوستش داشتم با همه وجودم دوستش داشتم
اما اون وقتی که بهش گفتم عاشقتم از پیشم رفت
ای کاش اون عاشقم نبود تا برای وجودم از بین نرود...
ایکاش اون اینقدر خودخواه نبود تا دستان گرمش را از من محروم کند !
هیچ کس تا به حال این روی احساسات من رو ندیده
جز تو دفتر کاهی من
_بخشی از دفتر خاطرات سونگ نابی ...
_________________________________________________________
...فلش بک به سه سال و یک روز قبل...
[نابی ویو]
پرونده ی مختومه شده رو دست گرفت ...
اون تو شرکت حقوقی فاسد سونگ وان مشغول به کار بود !
این پرونده رو هم مثل بقیه پرونده ها برده بود ...
اما طی برد این پرونده با پسری به اسم پارسیا آشنا شد ...!(اهم به من ربطی نداره نابی دونم دوس داشت اسم پسره پارسیا باشه )
+الو پارسیا ...
_بله ؟
+اونا میخوان انتقام این پرونده رو ازم بگیرن ...
_یعنی چییی؟ کجایی؟هاا؟
..........................................................................................
مرد با ورود پارسیا اسلحه رو سمت نابی گرفت اما پسر خودش رو سپر تیر کرد !
[پایان فلش بک]
۳.۱k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.