fake taehyung
fake taehyung
part*⁴⁶
سه ساعت بعد
حوصلم سر رفته بود یومی بیدار شده بود داشتم باهاش بازی میکردم که صدای در اومد
تهرونا: سلام
ا/ت: سلام عزیزم
تهرونا: عزیزم زحمت شد
ا/ت: نه خوشگلم هروقت کار داشتی بیارش اینجا
تهرونا: خیلی ازت ممنونم
ا/ت: قربونت گلم🩷
تهرونا: خب ما دیگه میریم خدافظ
ا/ت: بیاین داخل
تهرونا: نه دیگه باید بریم
ا/ت: باشه خدافظ
تهرونا رفت منم رفتم نشستم صدای زنگ در دوباره اومد
ا/ت: باز چی جا گذاشتی
درو باز کردم
دورا: سلام
ا/ت: سلام بفرمایید
دورا: میشناسی
ا/ت: بله
دورا: تهیونگ کجاست
ا/ت: سرکار
دورا: شنیدم بچه داری
ا/ت: بله
دورا: مبارکه
ا/ت: ممنون
دورا: باید بیام یه معذرت خواهی بکنم هرچی مامان تهیونگ گفت نرو من اومدم
ا/ت: مامان تهیونگ منظورت مامان تهیوناس
دورا: بله
ا/ت: دیگه او به ما ربطی نداره ما زندگی خودمون میکنیم
دورا: ولی دیگه قرار نیست زندگی کنی چون تهیونگ دیگه ماله منه
ا/ت: کی این حرفو زده
دورا: اینو بگم که او هنوز با منه
ا/ت: چی؟
دورا: او باهات با عصبانیت رفتار کرد امروز و حتی بچه خواهرش هم اورد اینجا
ا/ت: اینارو از کجا میدونی؟
دورا: هه گفتم باهاشم اومدم معذرت خواهی کنم که ازت گرفتمش ولی فک کنم ارزششو نداری
اومد نزدیکم
دورا: تهیونگ دیگه ماله منه فهمیدی ماله منه
و رفت
حالم داشت بد میشد زنگ زدم به تهیونگ
جواب نداد باز زنگ زدم
تهیونگ: الو
ا/ت: تهیونگ
تهیونگ: کار دارم چته
ا/ت: چرا اینجوری میکنی من حالا یه چیزی گفتم بیا پیشم حالم خوب نیست
تهیونگ:ا/ت بزار فردا بشه بعد
ا/ت: فردا چه خبره بیا پیشم
تهیونگ: چیزی نگو بسه
زنگ زدم به مامانم
م: جانم
ا/ت: مامان میای پیشم
م: چیزی شده؟
ا/ت: حالم خوب نیست
م: تهیونگ کجاست؟
ا/ت: کار داره
م: باشه گلم الان میام
#فیک
#سناریو
part*⁴⁶
سه ساعت بعد
حوصلم سر رفته بود یومی بیدار شده بود داشتم باهاش بازی میکردم که صدای در اومد
تهرونا: سلام
ا/ت: سلام عزیزم
تهرونا: عزیزم زحمت شد
ا/ت: نه خوشگلم هروقت کار داشتی بیارش اینجا
تهرونا: خیلی ازت ممنونم
ا/ت: قربونت گلم🩷
تهرونا: خب ما دیگه میریم خدافظ
ا/ت: بیاین داخل
تهرونا: نه دیگه باید بریم
ا/ت: باشه خدافظ
تهرونا رفت منم رفتم نشستم صدای زنگ در دوباره اومد
ا/ت: باز چی جا گذاشتی
درو باز کردم
دورا: سلام
ا/ت: سلام بفرمایید
دورا: میشناسی
ا/ت: بله
دورا: تهیونگ کجاست
ا/ت: سرکار
دورا: شنیدم بچه داری
ا/ت: بله
دورا: مبارکه
ا/ت: ممنون
دورا: باید بیام یه معذرت خواهی بکنم هرچی مامان تهیونگ گفت نرو من اومدم
ا/ت: مامان تهیونگ منظورت مامان تهیوناس
دورا: بله
ا/ت: دیگه او به ما ربطی نداره ما زندگی خودمون میکنیم
دورا: ولی دیگه قرار نیست زندگی کنی چون تهیونگ دیگه ماله منه
ا/ت: کی این حرفو زده
دورا: اینو بگم که او هنوز با منه
ا/ت: چی؟
دورا: او باهات با عصبانیت رفتار کرد امروز و حتی بچه خواهرش هم اورد اینجا
ا/ت: اینارو از کجا میدونی؟
دورا: هه گفتم باهاشم اومدم معذرت خواهی کنم که ازت گرفتمش ولی فک کنم ارزششو نداری
اومد نزدیکم
دورا: تهیونگ دیگه ماله منه فهمیدی ماله منه
و رفت
حالم داشت بد میشد زنگ زدم به تهیونگ
جواب نداد باز زنگ زدم
تهیونگ: الو
ا/ت: تهیونگ
تهیونگ: کار دارم چته
ا/ت: چرا اینجوری میکنی من حالا یه چیزی گفتم بیا پیشم حالم خوب نیست
تهیونگ:ا/ت بزار فردا بشه بعد
ا/ت: فردا چه خبره بیا پیشم
تهیونگ: چیزی نگو بسه
زنگ زدم به مامانم
م: جانم
ا/ت: مامان میای پیشم
م: چیزی شده؟
ا/ت: حالم خوب نیست
م: تهیونگ کجاست؟
ا/ت: کار داره
م: باشه گلم الان میام
#فیک
#سناریو
۲۵.۲k
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.