تنها نه من نوشیدم از پیمانه ی عشق

تنها نه من نوشیدم از پیمانه ی عشق
عالم همه مست اند در میخانه ی عشق

افتان و خیزان بر در میخانه رفتم
دیدم که میرقصند چون دیوانه ی عشق

برگرد آتش در سماع و پای کوبان
بیخود ز خود بودند چون پروانه ی عشق

دردست جام معرفت با ذکر "یا هو"
در چرخشی مستانه دور خانه ی عشق

مدهوش میگشتند و صوتی آسمانی
در گوش جان آمد که ای بیگانه ی عشق

تا کی وجودت از شراب عشق خالیست
خود را رها کن تا شوی فرزانه ی عشق

عالم همه مجنون و تنها اوست هشیار
در جمع مستان شو بیابی دانه ی عشق

وانگه مرا نوشاند جامی آسمانی
سرمستیم بخشید از پیمانه ی عشق

#صفا_رجبی
دیدگاه ها (۱)

دوستت دارم و دانم كه تويي دشمن جانماز چه با دشمن جانم شده ام...

فرشِ مویِ شابلوطت دستبافِ دلبری ستجنسش از ابریشمِ نایاب و صا...

یک نفر هست که در کنج ِدلم جا داردکه دلش مثل ِدلم وسعت ِدریا ...

در گلستان نگاهت سوختم زیبای مندر غم بزم وصالت سوختم زیبای من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط