فیک زندانی پارت 7

پارت ۷ فیک زندانی:



ا.ت:ویو میخواستم از روی پاهای جیمین پا شم که گفت:
جیمین:مگه من بهت گفتم که پاشی؟

ا.ت:نه ولی خسته شدم خب

جیمین:خیلی خب

ا.ت:غذاتو نمیخوری؟ خیلی وقته واست آوردم حتما سرد شده

جیمین:من الان غذا نمیخوام(توجه اینجا توی ذهنش داره میگه بذار یکم ا.ت اذیتش کنم)
یه چیز دیگه میخوام

ا.ت:خب چی میخوای بگو برم بیارم فقط بذار برم بیرون الان یهو یکی بیاد ببینه من نیستم بدبخت میشم

جیمین:اول اینکه نه دوم اینکه خودم خوشبختت میکنم

ا.ت:قیافه ی ا.ت:(😐😑)
یااا مگه من باهات شوخی دارم؟

جیمین:نه ، منم شوخی ندارم

ا.ت:خدایا به بعضیا شفا بده😐🤲

جیمین:ببین خانم کوچولو با من درست حرف بزن وگرنه... .

ا.ت:وگرنه چی؟!؟

جیمین:نمیذارم کلا بری بیرون از اینجا

ا.ت:تو چرا اینقدر تهدید میکنی؟ الان اونی که قدرتمند تره منم نه تو چون ممکنه صداتو ضبط کنم یا بیام بکشمت

جیمین:درسته شاید از لحاظ ضبط صدا یا چیزای دیگه تو قدرتمند باشی ولی از لحاظ کشتنت من قدرتمند ترم چون که تو... .

ا.ت:من؟!؟

جیمین:تو هیچ سلاحی با خودت نیاوردی و من میتونم تورو بکشم و فرار کنم
چطور به من اعتماد کردی یهو دیدی یه بلایی سرت آوردم

ا.ت:تو اینارو از کجا میدونی!؟ یعنی بهت اعتماد نکنم و برم بیرون؟ پس کارتمو بده و بذار برم.

جیمین:آهای آبجی انقدر تند نرو وایسا باهم بریم
جواب سوال ۱:من از همه چیزت خبر دارم حتی کوچکترین چیزی ازت
۲:میتونی بهم اعتماد نکنی چون اونوقت تضمینی برای زنده بودنت نیست.
۳:باشه بیا اینم کارتت


ا.ت کارت رو از جیمین گرفت و داشت میرفت و تقریبا ۳ قدم مونده بود تا به در برسه اما جیمین سریع صداش کرد و گفت:
جیمین:ا.ت وایسا
ا.ت:چیه؟
جیمین:هیچی میگم فردا بازم بیا پیشم
ا.ت:دویید و با خنده گفت:
ا.ت:پس حالا که گفتی منم نمیام و دویید رفت

جیمین داشت میدویید که ا.ت رو بگیره ولی ا.ت قبلش رفت و درو بست
جیمین:لعنتی فقط اگر بگیرمت
ا.ت:امکان نداره بتونی منو بگیری
راستی اگر منو بگیری چی میشه؟ ( قیافه ی ا.ت در حال کرم ریزی:😁😂 )
(قیافه ی ادمین:ات خاک تو سرت بدبخت شدی رفت نمیدونی قراره چه بلایی سرت بیاد🤦🏻‍♀️🙃)

جیمین:زنده نمیمونی خودم با همین دستایی که ۲۱ نفرو کشته تورو هم خفه میکنم.
قسم میخورم اگر فردا نیای و یا دیر بیای به ۷ روش سامورایی تیکه تیکه ت میکنم

ا.ت:حالا اگر تونستی این کارو بکن. 😁
جیمین یا مشت به در شیشه ای سلول میکوبید و ا.ت میخندید.
(توجه:جیمین هنوز عصبانیه و با لحن فوق العاده ترسناکی حرف میزنه ا.ت هم میخواد حرص جیمین رو دربیاره چون میدونه دست جیمین بهش نمیرسه)
ا.ت داشت میرفت که یهو:

ادامه در پارت بعدی:
شرطا برای پارت ۸:
۱۰ تا لایک❤
۱۸ تا کامنت📨📱
دیدگاه ها (۳۳)

🖤فیک زندانی پارت 8🖤

🖤 فیک زندانی پارت 9 🖤

❢ فیک زندانی پارت 6 ❢

🖤فیک زندانی پارت 5🖤

پارت 12خون تو رگام جم شد....ویو جونگکوک یه نفس عمیق کشیدم بع...

پارت 9 ویو ا/تپشتمو نگاه کردم و بله جنابعالی پشت سرم بودن فک...

پارت ۵۸ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط