فیک

#فیک
#ماموریت_عشق
part:3
ویو ا. ت
رفت و یه دوش گرفتم اومدم بیرون و یه لباس مشکی براق پوشیدم و یه کت انداختم روش (عکس میزارم) موهام صاف کردم و یه رژ قرمز زدم و رفتم سوار ماشینمو روندم سمت رستوران نشستم و منتظر موندم که تهیونگ با یه کت و شلوار مشکی و خفن اومد تو
_اوه سلام. مثل اینکه دیر کردم
+سلام نه منم الان رسیدم
_...
+بشینید لطفا
_حتما
*غذا سفارش دادن و همراه با حرف زدن خوردن*


ویو تهیونگ
حرف زدن با ا. ت بهم ارامش میداد تنها دختری بود که نمیتونستم از روش چشم بردارم اون... تنها دختری بود که با دیدنش قلبم تپش گرفت اگر الان بهش نگم چه حسی دارم شاید کلا نتونم بهش بگم
_پارک شی راستش باید یه چیزی بهتون بگم
+بفرمایید
_یکم خجالت میکشم(ادمین مرددد)
+نه خجالتی نداره
_من از شما خوشم اومده
+خودشهههه یسسسس(تو دلش)
_نکنه دوست پسر دارید...
+اوه نه.. راستش منم که شما رو دیدم نسبت بهتون حس پیدا کردم اما میترسیدم که بگم...
_خیالم راحت شد
+عام الان میتونیم غیر رسمی حرف بزنیم
_هوم(دیگ خیلی صمیمیش کرد بچم)
+...
_ا. ت میشه از این به بعد تو خونه من باشی
+هان
_یعنی میشه از همین امشب بیای خونه من
+ا.. اما چرا
_اینجوری خیالم راحت تره
+من مشکلی ندارم*لبخند ملیح*
_یه چیز دیگم بایدبهت بگم
+چه چیزی
_تو خونه میگمممم
+یاااا اذیت نکن دیگه بگوو
_نوچـ

ویو ته
باید بهش میگفتم مافیام اگر نگم و خودش بفهمه خیلی بد میشه بالاخره که تا ابد ماه پشت ابر نمیمونه... پس همون بهتره همین امشب بهش بگم.....
اسلاید دو لبلس ا. ت برای رستوران🙂🖤
نویسنده ساروین🖤
دیدگاه ها (۲)

#فیک #ماموریت_عشق Part:5رفت برای ا. ت پد بگیرم البته کلی شکل...

#فیک#ماموریت_عشق part:۶+من میرم بالا وسایلام جمع کنم تو هم ا...

#فیک #ماموریت_عشقpart:2+فکر کنم_پاتون زخم شده بزارین کمکتون ...

#فیک #ماموریت_عشقpart:1&قربان رد کیم تهیونگ و زدیم ☆اما خیلی...

پارت ۹۱ فیک ازدواج مافیایی

پارت 9 ویو ا/تپشتمو نگاه کردم و بله جنابعالی پشت سرم بودن فک...

❣پارت ششم❣ویو جونگکوک: نمیدونم چراوقتی گفت چیزی دیگه ای نمیخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط