کاش میشد آدمیزاد بعد از چند سال زندگی خودش را آنطور که

کاش می‌شد آدمیزاد، بعد از چند سال زندگی خودش را آن‌طور که دوست دارد، از نو بچیند، دوباره مونتاژ کند...
هر قطعه‌ی خودش را از جایی بردارد، بچسباند و یک چیز بسازد که احساس کند از خودِ قبلی‌اش خودش‌تر است...

می‌شد من، پوستیِ تیره داشته باشم، از آن پوست‌های قهوه‌ای خوش‌رنگ، پوستِ دورگه‌های پدر سفید، مادر سیاه...
چشم‌هایم را از یک دخترکِ عهد قجر می‌گرفتم؛ همان‌قدر سیاه، همان‌قدر درشت، همان‌قدر شرمو!
بینیِ کشیده‌ی کمی عقابیِ یک مرد استرالیایی و لب‌های پهنِ زنی از قبیله‌ای آفریقایی...
دلم زیبایی نمی‌خواهد؛ لااقل زیباییِ استاندارد مجله‌های مُد را نمی‌خواهد. می‌خواهد چیزی باشد ترکیبی از خاص‌ترین تجزیه‌ها...

قلبم را از یک زن مغولی می‌گرفتم که توی یک چادرِ بافته شده از موی بز، نشسته و گهواره‌ی نوزادش را تکان می‌دهد، موهایم بافه‌ی موهای یک سرخپوست است و به اسمی ژاپنی صدایم می‌کنند.
انگشت‌های تپلِ یک مردِ چاق چینی، دست‌های یک هنرمندِ ایتالیاییِ دیوانه، پیشانیِ کوتاهِ یک پیرزن مبادی آدابِ انگلیسی، خوش‌بینیِ ساده‌دلانه‌ی روستاییِ تازه به شهر آمده، شکوهِ غلوشده‌ی زنی در خواستگاریِ پسرش که تنها معلم ایل است، همدلیِ یک دامپزشک، با گاوی که دارد می‌زاید و تنهاییِ حسرت‌برانگیزِ جهانگردی نشسته روی تپه‌ای مشرف به یک شهرِ کوچک و فراموش‌شده...
من می‌توانستم هزار امکان دیگر باشم، غیر از اینی که هستم. من می‌توانستم نقشه‌ی فشرده‌‌ی دنیایی باشم که فرصت گشتنش را نداشته‌ام و همین‌طوری، خوش‌خوشک، بچرخم دنبال قطعات دیگرم..‌.
من می‌توانستم جورچینی رنگارنگ باشم از هرچه دلم می‌پسندد...
دیدگاه ها (۵)

خواب می‌بینم کوه یخ شدم تو قطب جنوب،تو اما مرغ دریایی، میای ...

تا حالا کاسه چه‌کنم دستتان گرفته‌اید؟موقعیت ناگزیری میدانید ...

دخترم، دختر خیالی به دنیا نیامده من،اگر تنها و تنها یک قول و...

چند سال بعدروزی که فکرش را هم نمی‌کنیمتوی خیابان با هم روبرو...

ری اکشن پسرای HP چه جوری خواستگاری می کنند(درخواستی)

یک بار پرسیدی که چرا خود را دیوانه ی تو خطاب میکنم، آنگاه با...

black flower(p,317)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط