☆زیبا ترین رویا☆
☆زیبا ترین رویا☆
♡part3♡
با چیزی که دیدم خشکم زد اون اون پدرم بود بغض بدی توی گلوم بود که طاقت نیاوردم که یهو داد زدم گفتم
ا.ت:(داد)این یه خوابهههه هق این یه توهمههه هق (داد و گریه)
مامانم خواهرم خالم همه اومدن منو گرفتن تا از زمین بلند شم نمیتونستم باور کنم اون پدرم بود که روی اون خاک ها خوابید
که یهو یاد خاطراتم با بابان افتادم
ب.ا.ت.ل:بچه ها تولدتون نزدیکه چی دوس دارین براتون بگیرم
ا.ت:یه موبایل قشنگ مشنگ با یه عالمه قاب های گوشی
لیا:آره آره آره
ب.ا.ت.ل:باشه قول میدم که براتون بگیرم
آخر شد این (بابای منم اینطوری بود آخر رفت)
پایان خاطرات
شب شده بود تا آخرش گریه کرده بودم دیگه نمیتوستم راه برم رفتم تو اتاقم لباسام رو عوض کردم و خودمو پرت کردم تو تخت رفتم توی گوشیم داشتم دنبال چیزایی میگشتم تا فراموش کنم اینارو تا وقتی که ۷ پسر جذاب نوجوون دیدم اون بغضی که داشتم رفت دبگه غمی تو دلم نبود لذت میبردم که اسم گروهشون رو دیدم "بی تی اس" رفتم تو گوگل سرچ کردم "اسم بی تی اس و سن بی تی اس"
با چیزایی که آورده بود عر کردم و کلی عر کردم که لیا اومد گفت
لیا:چیکار میکنی(با صدای گرفته)
ا.ت:لیا لیا لیا بیا ببین این پسرا رو عررر چه خوشگلن
لیا:عرررر این چه خوسگلهههه اسمتسون رو بگو بگو بگووووو(خر ذوق)
ا.ت:کیم نامجون،کیم سوکجین،مین یونگی،جانگ هوسوک،پارک جیمین،کیم تهیونگ،جئون جونگکوک و اسم گروهشون هم بی تی اس (خر ذوق)
لیا:بزار منم باهات ببینم
ا.ت:بیا اینجا
لیا:اومدممممم.......آخیش کمرم پوکید.....خب بیا اخلاقشون آشنا بشیم
ا.ت:باشه
رفتیم ویدیو هاسوم رو نگا میکردیم که یکیشون شیطون کوچولو کیوت بود جونگکوک بود ازش خوشم اومده بود
ا.ت:این چه خوشگلهههههههههه عرررررر اینم عرررررر اینم اینم خوشگله مامانن برات داماد پیدا کردمممم عرررر(داد و ذوق)
لیا:اینووووو فکر کنم اسمش جیمین بوددد واییییییی چه کیوتههههه عرررر اینو اینو این اسمش چی بود(جیغ و ذوق)
ا.ت:جیهوپپپپپ امید آرمیااااااا عرررر(جیغ و دیت و پا زدن و ذوق)
م.ا.ت.ل:چراااا جیغ میزنین مهمون داریم صداتون تا اونجا میاد یعنی چی مامان برات داماد پیدا کردم واییی چههه خوشگلهههه جیهوپپپپ امید آرمیاااا(اولش دعوا آخرش اداشون رو در میاره آخر با حرص نگاشون میکنه و میره)
ا.ت:لیا بریم لباس عوض کنیم بخوابیم فردا بی تی اس میبینیم
لیا:نه نه نه نه لباس عوض کردیم بیابم چیزای بیستر ازشون ببینیم ترو خداااااااا
ا.ت:باشه ببینیم
رفتیم لباس عوض کردیم و رفتم پایین خوراکی برداشتم
🍿🍡🍦🍫🍬🍭🍹
(ایموجیا چیزایی هستن که ا.ت برداشت)
رفتم تو اتاق زدم سرچ کردم "لحضه های جالب با بی تی اس" با اخلاقشون آشنا شدیم و
ا.ت:بزنم آهنگ بی تی اس
که یهووو...
♡part3♡
با چیزی که دیدم خشکم زد اون اون پدرم بود بغض بدی توی گلوم بود که طاقت نیاوردم که یهو داد زدم گفتم
ا.ت:(داد)این یه خوابهههه هق این یه توهمههه هق (داد و گریه)
مامانم خواهرم خالم همه اومدن منو گرفتن تا از زمین بلند شم نمیتونستم باور کنم اون پدرم بود که روی اون خاک ها خوابید
که یهو یاد خاطراتم با بابان افتادم
ب.ا.ت.ل:بچه ها تولدتون نزدیکه چی دوس دارین براتون بگیرم
ا.ت:یه موبایل قشنگ مشنگ با یه عالمه قاب های گوشی
لیا:آره آره آره
ب.ا.ت.ل:باشه قول میدم که براتون بگیرم
آخر شد این (بابای منم اینطوری بود آخر رفت)
پایان خاطرات
شب شده بود تا آخرش گریه کرده بودم دیگه نمیتوستم راه برم رفتم تو اتاقم لباسام رو عوض کردم و خودمو پرت کردم تو تخت رفتم توی گوشیم داشتم دنبال چیزایی میگشتم تا فراموش کنم اینارو تا وقتی که ۷ پسر جذاب نوجوون دیدم اون بغضی که داشتم رفت دبگه غمی تو دلم نبود لذت میبردم که اسم گروهشون رو دیدم "بی تی اس" رفتم تو گوگل سرچ کردم "اسم بی تی اس و سن بی تی اس"
با چیزایی که آورده بود عر کردم و کلی عر کردم که لیا اومد گفت
لیا:چیکار میکنی(با صدای گرفته)
ا.ت:لیا لیا لیا بیا ببین این پسرا رو عررر چه خوشگلن
لیا:عرررر این چه خوسگلهههه اسمتسون رو بگو بگو بگووووو(خر ذوق)
ا.ت:کیم نامجون،کیم سوکجین،مین یونگی،جانگ هوسوک،پارک جیمین،کیم تهیونگ،جئون جونگکوک و اسم گروهشون هم بی تی اس (خر ذوق)
لیا:بزار منم باهات ببینم
ا.ت:بیا اینجا
لیا:اومدممممم.......آخیش کمرم پوکید.....خب بیا اخلاقشون آشنا بشیم
ا.ت:باشه
رفتیم ویدیو هاسوم رو نگا میکردیم که یکیشون شیطون کوچولو کیوت بود جونگکوک بود ازش خوشم اومده بود
ا.ت:این چه خوشگلهههههههههه عرررررر اینم عرررررر اینم اینم خوشگله مامانن برات داماد پیدا کردمممم عرررر(داد و ذوق)
لیا:اینووووو فکر کنم اسمش جیمین بوددد واییییییی چه کیوتههههه عرررر اینو اینو این اسمش چی بود(جیغ و ذوق)
ا.ت:جیهوپپپپپ امید آرمیااااااا عرررر(جیغ و دیت و پا زدن و ذوق)
م.ا.ت.ل:چراااا جیغ میزنین مهمون داریم صداتون تا اونجا میاد یعنی چی مامان برات داماد پیدا کردم واییی چههه خوشگلهههه جیهوپپپپ امید آرمیاااا(اولش دعوا آخرش اداشون رو در میاره آخر با حرص نگاشون میکنه و میره)
ا.ت:لیا بریم لباس عوض کنیم بخوابیم فردا بی تی اس میبینیم
لیا:نه نه نه نه لباس عوض کردیم بیابم چیزای بیستر ازشون ببینیم ترو خداااااااا
ا.ت:باشه ببینیم
رفتیم لباس عوض کردیم و رفتم پایین خوراکی برداشتم
🍿🍡🍦🍫🍬🍭🍹
(ایموجیا چیزایی هستن که ا.ت برداشت)
رفتم تو اتاق زدم سرچ کردم "لحضه های جالب با بی تی اس" با اخلاقشون آشنا شدیم و
ا.ت:بزنم آهنگ بی تی اس
که یهووو...
۱۲.۶k
۰۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.