پارت ششم ( راز زندگی)❤
تهیونگ میتسو رو به خونه خودش میبره اعضا هنوز پارتی بودن تهیونگ در خونه رو باز کرد میتسو رو روی مبل نشوند🚫 همه در و پنجره ها رو قفل کرد رفت سراغ میتسو هم دامن کوتاه پوشیده بود و پیراهن کوتاه تهیونگ انقدر که مست بود لب هاشو رو لبای میتسو گذاشت و شروع به بوسیدنش کرد🚫🚫 و بدن میتسو رو لمس کرد (بچه ها اگه این لحضه رو میخواین به من پیام بدین براتون میفرستم)
بعد از 35 دقیقه تهیونگ ولش کرد میتسو رو
تهیونگ :خوش گذشت ؟
میتسو هیچی نگفت
تو همون لحظه خوابشون میبره
میتسو صبح فردا بلند شد دید که رو مبل
با لباس های پاره دراز کشیده یه جیغ خیلی بلند کشید که تهیونگ از تو خواب پرید
تهیونگ : یا خدا این چیه؟
میتسو : نمیدونم... اصلا من اینجا چیکار میکنم ؟
تهیونگ : کی تورو اورد اینجا مگه ما بیرون نبودیم من یادم میاد که تو پارتی من و اعضا خیلی الکل خوردیم و دیگه یاد......م... چیییییییییی؟
میتسو : چیییییییییییی؟
تهیونگ : ببخشید دست خودم نبود نمیدونستم چی به چی بود عصبانی نشو که اون کارو کردم
میتسو : چیییییی؟ وایییی من چرا با تو اومدم وایییی چرا باتو بودم واقعا که
میتسو محکم زد تو گوش تهیونگ و یه پارچه از دور لباس های پارش گرفت و رفت بیرون تهیونگ هم لباس پوشید و رفت پیش اعضا از در رفت داخل که جونگکوک : وای از دیشب چقد سرم درد میکنه
شوگا: منم
نامجون : من دارم میمیرم
تهیونگ : منم خیلی سرم درد میکنه نمیدونم تو الکلا چی بود
................ً...........................................
منتظر پارت بعدی باشین🥰😘
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.