رمان جین

رمان جین

ات:الکس واقعاً خودتی ؟
الکس :آره خودمم
ات:آخه ..تو چطوری زنده ای ؟
الکس :داستانش طولانی یه بیا بریم برات بگم
رفتیم و نشستیم داخل کشتی
ات :خب بگو
الکس:راستش خب من هم جین رو زیر نظر داشتم هم باباش رو یه چند وقت باباش خیلی عجیب رفتار میکرد براهمین بهش بیشتر مشکوک شدم تا اینکه وقتی داشتم تعقیبش می‌کردم رفت وارد یه جایی شد که من خوب اونجا رو می‌شناختم
ات:کجا؟
الکس :دوستم اونجا کار فوتوشاپ انجام میده چند باری هم برا من درست کرده وقتی از اونجا رفت رفتم پیشش که دیدم عکسای من و تو رو داده فوتوشاپ کنن
ات:عکسای من و تو به چه دردش میخوره؟
الکس:نمیدونستم تا وقتی فهمیدم برای جین فرستاده تا جین رو با من دشمن کنه و جین از عمد با من تصادف کرد که من و بکشه
ات:اما راننده ی ماشین جین نبود
الکس:جین نبود اما از طرف جین اومده بود
ات:باورم نمیشه.....حالا کی میتونم برم ؟
الکس :الان خطرناکه بهتره یه چند روزی دور باشیم به جک گفتم بیاد دنبالمون
ات:جک؟!
الکس :آره
ات:تو آدرسمون رو به جک گفتی؟
الکس :آره اشکالی داره ؟
ات:تو چقدر...‌‌
اومدم ادامه ی حرفم رو بزنم که باچیزی که خورد تو سرم همه جا برام تار شد

تا شب بازم می‌نویسم
دیدگاه ها (۳۲)

رمان جین چشمام رو باز کردم که دیدم دست و پام به صندلی بسته ...

رمان جین جین :دکتر حالش خوبه ؟دکتر:عمل موفق آمیز بود میتونید...

رمان جین جین :ات کجاست ؟بابای جین :چی داری میگی؟جین : فیلم ب...

رمان جین اما همون لحظه دستم توسط کسی کشیده شد صورتش معلوم نب...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۱#

آبنبات تلخ

فیک عشق های وحشی پارت «۲»

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط