دو پارتی کوک
دو پارتی کوک
#part ²
(محافظ شخصی)
کوک پوفی کرد و رفت سمت کلاس
(چند روز بعد)
تو این چند روز یک دوست خیلی صمیمی پیدا کردم به اسم یون جی....
کوکم از اون روز باهام سرده...
به کوک زنگ زدم وگفتم بیاد دنبالم تا با هم بریم مدرسه اما گفت امروز خودش تنها میخوادبره
.........
وارد حیاط شدم بچها یکجا جمع شده بودن و سر صدای زیادی بود....
رفتم جلو دیدم کوک یقه ی یون جی رو گرفته و تهدیدش میکنه
رفتم و دستشو پَس زدم و جلوش واستادم
یوری: یاااا جونگ کوکااا عقلتوو از دستت دادی چیکار میکنیی!
کوک: میشه لطفا تو خودتو قاطی نکنی...
یوری: کوک بس کن، میشه لطفا دیگه مراقبم نباشی... همیشه هر دوستی پیدا میکنم یه کاری میکنی که خودشون میزارن میرن فک کردی نمیفهمم...... میدونم، میدونم نگرانمی اما من نمیخوام اینجوری ازم محافظت کنی من محافظ شخصی نمیخوام!
رفتم تو سالن مدرسه جونگ کوک از پشتم میومد و هی صدام میکرد ولی من اهمیت نمیدادم
دستمو کشید و برد تو اتاقی که معلوم بود انباریه
کوک: یون جی میخواست کاری کنه به برادرش نزدیک شی میفهمیی!!
یوری: من که بالاخره باید با یکی قرار بزارم پس کی بهتر از برادر یون جی..
وقتی اینو گفتم خیلی عصبی شد مشتشو کوبید به دیوار
یوری:این بازی رو تو و مامانم شروع کردین خودتونم تمومش میکنین من نمیخوام محافظ داشته باشم.
خواستم برم که بردم سمت دیوار و فورا ل..ب.ش.و گذاشت رو ل..ب..م ( تو سانسور کردن عالیم😂)
کوک: بازی تموم شد
منی که تو شوک بودم و دستم رو دهنم بود گفتم:
چیکار میکنی!
کوک: ینی نمیدونستی چون دوست دارم مواظبتم🤨
یوری: چرا میدونستم.. ولی باورم نمیشد
کوک:خب حالا باورت شد؟
یوری: اهوم😊
کوک: راستش این روزا دخترا زیاد دورم میپلکن واقعا حوصلشونو ندارم.
یوری : کجان اون دخترا برم چشاشونو در بیارم!!
کوک: 😂
...... تموممم
امیدوارم خوشتون اومده باشه🤗
#part ²
(محافظ شخصی)
کوک پوفی کرد و رفت سمت کلاس
(چند روز بعد)
تو این چند روز یک دوست خیلی صمیمی پیدا کردم به اسم یون جی....
کوکم از اون روز باهام سرده...
به کوک زنگ زدم وگفتم بیاد دنبالم تا با هم بریم مدرسه اما گفت امروز خودش تنها میخوادبره
.........
وارد حیاط شدم بچها یکجا جمع شده بودن و سر صدای زیادی بود....
رفتم جلو دیدم کوک یقه ی یون جی رو گرفته و تهدیدش میکنه
رفتم و دستشو پَس زدم و جلوش واستادم
یوری: یاااا جونگ کوکااا عقلتوو از دستت دادی چیکار میکنیی!
کوک: میشه لطفا تو خودتو قاطی نکنی...
یوری: کوک بس کن، میشه لطفا دیگه مراقبم نباشی... همیشه هر دوستی پیدا میکنم یه کاری میکنی که خودشون میزارن میرن فک کردی نمیفهمم...... میدونم، میدونم نگرانمی اما من نمیخوام اینجوری ازم محافظت کنی من محافظ شخصی نمیخوام!
رفتم تو سالن مدرسه جونگ کوک از پشتم میومد و هی صدام میکرد ولی من اهمیت نمیدادم
دستمو کشید و برد تو اتاقی که معلوم بود انباریه
کوک: یون جی میخواست کاری کنه به برادرش نزدیک شی میفهمیی!!
یوری: من که بالاخره باید با یکی قرار بزارم پس کی بهتر از برادر یون جی..
وقتی اینو گفتم خیلی عصبی شد مشتشو کوبید به دیوار
یوری:این بازی رو تو و مامانم شروع کردین خودتونم تمومش میکنین من نمیخوام محافظ داشته باشم.
خواستم برم که بردم سمت دیوار و فورا ل..ب.ش.و گذاشت رو ل..ب..م ( تو سانسور کردن عالیم😂)
کوک: بازی تموم شد
منی که تو شوک بودم و دستم رو دهنم بود گفتم:
چیکار میکنی!
کوک: ینی نمیدونستی چون دوست دارم مواظبتم🤨
یوری: چرا میدونستم.. ولی باورم نمیشد
کوک:خب حالا باورت شد؟
یوری: اهوم😊
کوک: راستش این روزا دخترا زیاد دورم میپلکن واقعا حوصلشونو ندارم.
یوری : کجان اون دخترا برم چشاشونو در بیارم!!
کوک: 😂
...... تموممم
امیدوارم خوشتون اومده باشه🤗
۲.۵k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.