رویای بزرگ

رویای بزرگ
#part60

(ویو خانم چوی)
اون واقعا دختر ساده ایه
به راحتی گول خورد...

-بومگی... بومگی رفتین ملاقات اون پسره؟

بومگی: مامان اروم میشنوه...🤫

تی بوم:
مامان اون پسره اسم داره، اسمشم (ووجونه)
اره دوتایی رفتیم به زور یک ملاقات گرفتیم

-خب حالا...
چی گفت؟

تی بوم: گفت همه ی وسایلاشو گشته چیزی جز لباس نبوده

- عه! خب ما الکی اوردیمش اینجا اگه زود تر میرفتین ملاقات... به تلفنش جواب نمی‌دادم
راستی بهش گفتی من لپتاب و گوشیشو برداشتم؟

تی بوم: نه

_خب خوبه

بومگی: 🤔 مامان...

_چیع؟

بومگی: اون که قطعا این همه راهو بدون پول نیومده
اگه پولاهم دستش بود که خونه ما نمیومد..

- پس پولاش دست اون ووجونه لعنتیه ، من میرم خونشو میگردم شما خونه بمونین جایی هم نرین.

بومگی: با این دختره چیکار کنیم؟

-اون جایزه من به شماس پس هرکاری میخواین باهاش بکنین😏

بومگی نگاهی به تی بوم کرد و گفت:
نظرت چیه یه حالی بهش بدیم هوم؟

تی بوم: فکر خوبه🤤

(ویو آجوما)
واقعا نگران این سوکم
دختر ی دیوونه اگه بلایی سرش بیاد چی!
تو افکار بودم که لیوان دستم افتاد و شکست
دیدگاه ها (۰)

دوپارتی کوک#part ¹(محافظ شخصی)های من یوری ام و امسال سال آخر...

دو پارتی کوک#part ²(محافظ شخصی)کوک پوفی کرد و رفت سمت کلاس (...

رویای بزرگ#part59آجوما با تردید باشه ای گفت و منم از خونه زد...

رویای بزرگ#part58+سلام-چقد دیر زنگ زدی، این مدت کجا بودی؟+ها...

کاش لراتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط