عنوان سیگار تلخ پدر و پسر

📜 عنوان: سیگار تلخ پدر و پسر

یک هفته گذشت.
تهیونگ، بعد از چند روز بدون سیگار، شب را روی بالکن گذرانده بود. آسمان تیره بود و شهر در سکوت سنگینی فرو رفته بود. دود خاکستری سیگارش در باد پخش می‌شد.

صدای قدم‌های آرام یون از پشت سر آمد.
پسر، با نگاهی خسته، کنار پدر ایستاد.

تهیونگ بدون حرف، پاکت سیگار را جلو آورد:
— «بکش… مشکلی نیست سیگار بکشی.
می‌دونم تو هم به خاطر مادرت و جلسه‌ها خسته شدی…
حق تو یه نخ سیگار هست.»

یون لحظه‌ای مکث کرد، بعد یک نخ برداشت. تهیونگ برایش روشن کرد.
اولین پوک… و بعد یک سرفه‌ی شدید.

تهیونگ لبخند تلخی زد:
— «من هم‌سن تو بودم… داشتم مواد تست می‌کردم.»

یون چیزی نگفت، فقط به سمت پدرش خم شد و خودش را در آغوشش انداخت.
بغضش شکست و اشک‌هایش داغ روی پیراهن سیاه تهیونگ افتاد.
— «بابا… من فقط می‌خوام مامان خوب بشه…»

تهیونگ سر پسرش را آرام نوازش کرد. نفس عمیقی کشید، ولی هیچ قولی نداد… چون نمی‌خواست دروغ بگوید.

صبح روز بعد، یونا آماده‌ی رفتن به مدرسه شد. موهای کوتاه و چتری‌اش را با سنجاق صورتی جمع کرده بود.
یون اما در خانه ماند؛ معلم خصوصی‌اش، کتاب‌های تاریخ و استراتژی را روی میز آورد.

ات هنوز روی تخت بود. صورتش رنگ‌پریده‌تر از قبل و نفس‌هایش سنگین‌تر شده بود. بیماری‌اش، با هر روز که می‌گذشت، قدمی به‌سمت خطرناک‌تر شدن برمی‌داشت.


---
شرایط 😈
30تا لایک و 7تا فالو!!! 😈😈😈
نه شوخی کردم ولی خدایی 15تا لایک کنید..😂
دیدگاه ها (۲۵)

📜 عنوان: خون روی دستمالهوا سردتر از همیشه بود.ات روی تخت نشس...

📜 عنوان: معامله با مرگتهیونگ از پشت پنجره به آسمان شب خیره ب...

--📜 عنوان: خانه‌ای که به مقر فرماندهی تبدیل شدتهیونگ قسم خور...

به بههههه از 166تا شدیم 176تا مرسی... 🥺داشتم ناامید میشدم که...

برای جشن ترشی خبرم کرد جیمین خبیثانه گفت : منو خبر نمیکنه می...

پارت : ۳۲

black flower(p,234)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط