مافیاعاشق

#مافیا_عاشق
پارت 10🍷

مثل سگ میترسیدم چون واقعا از تهیونگ میترسیدم ترسناک بود ولی به روی خودم نمیاوردم

تو فکر بودم که یه دفع ته گفت

_ات.... نمیشه
+بله چی نمیشه
_میخوامت
+چ.. چی
_لازمت دارم... ات
+من میترسم نمیتونم
_ات.... من کمکت میکنم فقط هرچی میگم گوش کن
+بنظرم بیا یه کاری کنیم
_چیکار
+تو برو حموم یه دوش اب سرد بگیر
_ات... این با اینا رد نمیشه
+من... من.. میترسم چرا درک نمیکنی ته
_بعدشم من از دلت خبر دارم میدونم دوسم داری منم که میدونی عاشقتم میخوام حست کنم
+تو از ک.. کجا میدونی
_به یونا که گفتی یونا به کوک گفت کوککم به من
+اوفف ارع من دوست دارم ولی...
_ولی چیی...
+باشهه
_اوکی

(اصمات داره جنبه نداری نخون)
ویو ات

اومد روم خیمه زد
لبام رو مک میزد میتونستم حس کنم لبام داره خون میاد
لباسامونو در اورد
_چرا انقدر بدنت ظریفه
+خب دیگه
ادامه داد
رفت سراغه گردنم و گردنم رو مک زد و کبودی های بزرگ و کوچیک به وجود اورد

#جیم_ا
دیدگاه ها (۲)

#مافیا_عاشق پارت 11🍷بعد رفت سراغه سینه هام و یکی رو میخورد و...

#مافیا_عاشق پارت 12🍷(ویو صبح) ته زودتر از ات بیدار شد و رفت ...

#مافیا_عاشق پارت 9🍷_خواهش میکنم(همین که ته رفت ات رفت تو کمد...

#مافیا_عاشق پارت 8🍷&ته اون کارو نکن_مجبورم &نه ته ازت متنفر ...

سلامممممم😭🌷🌷🌷اقای ××: ات بلاخره فهمید؟ته: اره همه چیز رو فهم...

پارت ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط