استاد کیم فصل
استاد کیم (فصل ۲)
پارت ۷۷
تهیونگ دو جعبه ای از جیب کت اش برداشت و از رو صندلی اش بلند شد و سمته مینو رفت جعبه اولی کمی بزرگ بود درش را باز کرد و گردنبندی زیبا ای نمایان شد مینو با چشم های ذوقی به گردنبند نگاه میکرد
تهیونگ : اجازه هست !
مینو : بله حتما
مینو موهایش را بالا برد و تهیونگ گردنبند را به گردن مینو انداخت و دست اش را گذاشت رو پهلو مینو و بوسی رو شانه مینو گذاشت که باعث مور مور بدن مینو شد تهیونگ همان جوری که ل*ب هایش را گذاشته بود رو شانه مینو ل*ب هایش را کشوند سمته گ*ردن مینو و تو گوش اش گفت
تهیونگ : ولنتاین مبارک
مینو شوکه گفت
مینو : چی امروز روزه ولنتاین هستش
تهیونگ با چشم های بادامی اش خیره در چشم های آهوی مینو با خنده همیشگی گفت
تهیونگ : درسته خانم کوچولوم ...
مینو : من برات هیچی نیاوردم چون نمیدونستم
تهیونگ : خودت کافیه کیم مینو
مینو : ولی بازم باید بهم میگفتی
تهیونگ : دستتو بیار جلو
تهیونگ کنار مینو نشست و جعبه دوم را برداشت و دستبند زیبایی را برداشت
تهیونگ : میدونی خانم کوچولوم این یه ماهی هست که ستاره ها درو ورشن و ازش انرژی میگیری میدونی اونا هرگز از هم جدا نمیشن درست مثل ما دوتا
تهیونگ دست راست مینو را گرفت و دستبند را به دست اش بست
مینو باز هم مثل بچه ها ذوق کرده بود و میخندید این خنده های زیبا برایه تهیونگ یک آرامش بود
مینو : خیلی ممنونم استاد کیم
تهیونگ : قابلی نداشت ... ولی سوپرایز اصلی مونده
مینو : چی چه سورایزی
تهیونگ: میبینیم
اسلاید دو گردنبند......... اسلاید سه دستبند
》》》》》》》》》》》》》》
صدا ماشین را شنید و تهیونگ بلند شد مینو هم بلند شد کانگ دا از ماشین پیاده شد و سمته آن ها رفت
کانگ دا : خوب انگار شب رمانتیکی ساختین
تهیونگ : برایه ما هر شب رمانتیکه
کانگ دا : چرا گفتی بیایم اینجا
تهیونگ با پوزخندی گفت
تهیونگ : گفتم که با همسرت آشنا بشی
مینو نگاه عصبی به تهیونگ دوخت
مینو .... مرده پست عوضی
مینو عصبی فریاد زد گفت
مینو : هی عوضی چیداری میگی ها ...... مرتیکه .....
تهیونگ : عشقم آروم بگیر عه
کانگ دا : تهیونگ چرتو پرت نگو بگو چرا گفتی بیام اینجا
حتما زمان صدا ماشین به گوش آن سه نفر خورد و به آن ماشین نگاه کرد ماشین ایستاد و کفش های دخترونه نمایان شدن سانیی نگذشت که یوری ظاهر شد و سمت آن ها رفت
یوری : تهیونگ چرا گفتی بیام ...
با دیدن اون صحنه رومانتیک خنده ای کرد
یوری : هی مینو آنقدر زود تهیونگ رو بخشیدی ..
مینو مثل یه گرگ سمته یوری پرت میشد که تهیونگ جلوش رو گرفت و گفت
تهیونگ : مینو آروم بگیر مگرنه بد میشه
با اون لحن حرفی که تهیونگ مینو کمی دل اش شکست
@Yonjin953
پارت ۷۷
تهیونگ دو جعبه ای از جیب کت اش برداشت و از رو صندلی اش بلند شد و سمته مینو رفت جعبه اولی کمی بزرگ بود درش را باز کرد و گردنبندی زیبا ای نمایان شد مینو با چشم های ذوقی به گردنبند نگاه میکرد
تهیونگ : اجازه هست !
مینو : بله حتما
مینو موهایش را بالا برد و تهیونگ گردنبند را به گردن مینو انداخت و دست اش را گذاشت رو پهلو مینو و بوسی رو شانه مینو گذاشت که باعث مور مور بدن مینو شد تهیونگ همان جوری که ل*ب هایش را گذاشته بود رو شانه مینو ل*ب هایش را کشوند سمته گ*ردن مینو و تو گوش اش گفت
تهیونگ : ولنتاین مبارک
مینو شوکه گفت
مینو : چی امروز روزه ولنتاین هستش
تهیونگ با چشم های بادامی اش خیره در چشم های آهوی مینو با خنده همیشگی گفت
تهیونگ : درسته خانم کوچولوم ...
مینو : من برات هیچی نیاوردم چون نمیدونستم
تهیونگ : خودت کافیه کیم مینو
مینو : ولی بازم باید بهم میگفتی
تهیونگ : دستتو بیار جلو
تهیونگ کنار مینو نشست و جعبه دوم را برداشت و دستبند زیبایی را برداشت
تهیونگ : میدونی خانم کوچولوم این یه ماهی هست که ستاره ها درو ورشن و ازش انرژی میگیری میدونی اونا هرگز از هم جدا نمیشن درست مثل ما دوتا
تهیونگ دست راست مینو را گرفت و دستبند را به دست اش بست
مینو باز هم مثل بچه ها ذوق کرده بود و میخندید این خنده های زیبا برایه تهیونگ یک آرامش بود
مینو : خیلی ممنونم استاد کیم
تهیونگ : قابلی نداشت ... ولی سوپرایز اصلی مونده
مینو : چی چه سورایزی
تهیونگ: میبینیم
اسلاید دو گردنبند......... اسلاید سه دستبند
》》》》》》》》》》》》》》
صدا ماشین را شنید و تهیونگ بلند شد مینو هم بلند شد کانگ دا از ماشین پیاده شد و سمته آن ها رفت
کانگ دا : خوب انگار شب رمانتیکی ساختین
تهیونگ : برایه ما هر شب رمانتیکه
کانگ دا : چرا گفتی بیایم اینجا
تهیونگ با پوزخندی گفت
تهیونگ : گفتم که با همسرت آشنا بشی
مینو نگاه عصبی به تهیونگ دوخت
مینو .... مرده پست عوضی
مینو عصبی فریاد زد گفت
مینو : هی عوضی چیداری میگی ها ...... مرتیکه .....
تهیونگ : عشقم آروم بگیر عه
کانگ دا : تهیونگ چرتو پرت نگو بگو چرا گفتی بیام اینجا
حتما زمان صدا ماشین به گوش آن سه نفر خورد و به آن ماشین نگاه کرد ماشین ایستاد و کفش های دخترونه نمایان شدن سانیی نگذشت که یوری ظاهر شد و سمت آن ها رفت
یوری : تهیونگ چرا گفتی بیام ...
با دیدن اون صحنه رومانتیک خنده ای کرد
یوری : هی مینو آنقدر زود تهیونگ رو بخشیدی ..
مینو مثل یه گرگ سمته یوری پرت میشد که تهیونگ جلوش رو گرفت و گفت
تهیونگ : مینو آروم بگیر مگرنه بد میشه
با اون لحن حرفی که تهیونگ مینو کمی دل اش شکست
@Yonjin953
- ۱۳.۹k
- ۰۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط