{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم }}
{{نفرت در برابر عشقی که بهت دارم }}
پارت 27
[[[ فلوریدا آمریکا ]]]
درحالی که فنجان قهوه اش رو برداشت و به سمت پنجره پند هاوس که تمام شهر ازش دیده میشد رفتو و به شهر زیبای فلوریدا نگاه میکرد و روی به دستیارش گفت
ا،ت : این شهر خیلی قشنگ مگه نه
......بله درست خانم شبا این شهر خیلی قشنگ هستن
ا،ت : من وقتی به این شهر اومد سختی های زیادی کشیدم که بتونم از اين منظره به بیرون نگاه کنم
......درست خانم ولی الان شما یکی از بزرگ ترین شرکت های ساخت ساز رو توی فلوریدا آمریکا دارین اگه به کسی بگین که شما از اون شرکت کوچیک رو به همچین جايي رسوندین باور نمیکنن و شدین رئیسش
ا،ت : آره باور نمیکنن ولی من به اینجا رسیدم فقد بخاطر یه هدف
.....چیزی نمونده خانم خیلی زود به هدف تون میرسید
ا،ت : خبر خرید سهام به گوشش رسیده
.....بله خانم امروز توی شرکت جلسه برگذار کردن در همین مورد
ا،ت : باشه میتونی بری
دستیارش رفت و ا،ت : به سمت اوتاقش رفت و وارد اوتاق لباسش شد و لباسش رو با یه لباس راحتی عوض کرد
به کیف و کفش لباس های که از برند های معروف بودن نگاه کرد
با سختی های زیادی به اينجا بود و دلیل این کارش هاش فقد یه نفر بود
به سمت تختش رفت و روش دراز کشید
ا،ت....
از فردا قراره خيلي چیزا عوض بشه
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{ روز بعد }
صبح با زنگ گوشی اش از خواب بیدار و با خابالو جواب داد
ا،ت : چیه سر صبحی
......ببخشید خانم که بیدار تون کردم ولی برای جلسه دیرتون میشه
ا،ت : مگه ساعت چنده
......نیم ساعت مونده به جلسه
زود روی تخت نشست
ا،ت : باشه الان میام
از روی بلند شد و با برداشتن حوله اش وارد حمام شد بعد از گرفتن دوش حوله اش رو دوره خودش پیچید و از حمام بیرون اومد
یکی از لباس هایش رو انتخاب کرد و پوشید
به سمت در خروجی رفت و پلتوش رو پوشید و از خونه خارج شد
و سوار ماشینش شد و به سمت شرکت حرکت کرد
بعد از چند مین به شرکت رسید وارد شرکت شد که دستیارش با عجله با سمت اومد
......همه توی اوتاق جلسه منتظر شما هستن
ا،ت : باشه
به اوتاق کارش رفت و بعد از گذاشتن کیف و پالتوش به اوتاق جلسه رفت
همه از روی صندلی هاشو بلند شدن
و بعد از نشستن ا،ت نشستن
ا،ت : برگذاری این جلسه برای اینه که من میخوام برای مدتی به کره برگردم.........ادامه دارد
اسلاید۲ استایل ا،ت
پارت 27
[[[ فلوریدا آمریکا ]]]
درحالی که فنجان قهوه اش رو برداشت و به سمت پنجره پند هاوس که تمام شهر ازش دیده میشد رفتو و به شهر زیبای فلوریدا نگاه میکرد و روی به دستیارش گفت
ا،ت : این شهر خیلی قشنگ مگه نه
......بله درست خانم شبا این شهر خیلی قشنگ هستن
ا،ت : من وقتی به این شهر اومد سختی های زیادی کشیدم که بتونم از اين منظره به بیرون نگاه کنم
......درست خانم ولی الان شما یکی از بزرگ ترین شرکت های ساخت ساز رو توی فلوریدا آمریکا دارین اگه به کسی بگین که شما از اون شرکت کوچیک رو به همچین جايي رسوندین باور نمیکنن و شدین رئیسش
ا،ت : آره باور نمیکنن ولی من به اینجا رسیدم فقد بخاطر یه هدف
.....چیزی نمونده خانم خیلی زود به هدف تون میرسید
ا،ت : خبر خرید سهام به گوشش رسیده
.....بله خانم امروز توی شرکت جلسه برگذار کردن در همین مورد
ا،ت : باشه میتونی بری
دستیارش رفت و ا،ت : به سمت اوتاقش رفت و وارد اوتاق لباسش شد و لباسش رو با یه لباس راحتی عوض کرد
به کیف و کفش لباس های که از برند های معروف بودن نگاه کرد
با سختی های زیادی به اينجا بود و دلیل این کارش هاش فقد یه نفر بود
به سمت تختش رفت و روش دراز کشید
ا،ت....
از فردا قراره خيلي چیزا عوض بشه
{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{}{ روز بعد }
صبح با زنگ گوشی اش از خواب بیدار و با خابالو جواب داد
ا،ت : چیه سر صبحی
......ببخشید خانم که بیدار تون کردم ولی برای جلسه دیرتون میشه
ا،ت : مگه ساعت چنده
......نیم ساعت مونده به جلسه
زود روی تخت نشست
ا،ت : باشه الان میام
از روی بلند شد و با برداشتن حوله اش وارد حمام شد بعد از گرفتن دوش حوله اش رو دوره خودش پیچید و از حمام بیرون اومد
یکی از لباس هایش رو انتخاب کرد و پوشید
به سمت در خروجی رفت و پلتوش رو پوشید و از خونه خارج شد
و سوار ماشینش شد و به سمت شرکت حرکت کرد
بعد از چند مین به شرکت رسید وارد شرکت شد که دستیارش با عجله با سمت اومد
......همه توی اوتاق جلسه منتظر شما هستن
ا،ت : باشه
به اوتاق کارش رفت و بعد از گذاشتن کیف و پالتوش به اوتاق جلسه رفت
همه از روی صندلی هاشو بلند شدن
و بعد از نشستن ا،ت نشستن
ا،ت : برگذاری این جلسه برای اینه که من میخوام برای مدتی به کره برگردم.........ادامه دارد
اسلاید۲ استایل ا،ت
۴.۸k
۲۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.