My attractive vampire P

My attractive vampire🩸🖤 (P29)

تهیونگ : امشب واسه ی مهمونی آماده باش.
ا.ت : ...با...شه..
نتونستم چیزی بگم تا شب...لباسی که تهیونگ واسه ی من آماده کرده بود رو پوشیدم و یه لباس پرنسسی بود تو آینه ی‌ کوچیک همراه خودم یواشکی خودم چک کردم بعد آینه رو قایم کردم و حالا منتظر موندم تا تهیونگ برگرده و الان فقط به فکر فرو رفتم اگه اون بچه هارو ببینم و بفهمن من همسر تهیونگ هستم چی؟ بدتر میشه که! دلم نمیخواد تو مدرسه همه از من متنفر باشن..مگه تهیونگ نگفت نباید هویتم لو بدم خب این مهمونی جلو اون بچه ها هویتم لو میره.یعنی نمیره؟ نفهمیدم چقدر گذشت ولی خدمتکار های قصر صدام کردن تا برم پیش تهیونگ...بلاخره تهیونگ اومد خدمتکار ها آروم لباسم از پشت بلند کردم تا هنگام پایین اومدن پله ها لیز نخورم تا رسیدم به تهیونگ..تهیونگ با دیدن من لبخند همیشگیش رو زد و بو.سه ای به پیشونی من زد.
تهیونگ : زیبا شدی پرنسس من.
ا.ت : می‌دونم.
تهیونگ : هان؟!
ا.ت : چیزه یعنی...ممنونم..توهم جذاب شدی...مثل همیشه.
تهیونگ : مرسی پرنسس.(دستمو گرفت باهم رفتیم سوار ون مشکی شدیم)

ا.ت"لعنتی همیشه بهم میگه پرنسس....عرررررررررررررررررررررر"

چند مین بعد رسیدیم مجلس مهمونی رفتیم داخل و کلی آدم...یعنی..خون آشام بودن..حتی هنوز واسم سخته که اینا آدم نیستن!...واسا من الان فحش دادم؟!! واییییییی اینا آدم های خون‌آشامی هستن؟ یا خوناشام با عقل؟(بیانننن کمک دارم از ماتریکس خارج میشمممم)

تهیونگ :ا.ت...چی شده خوبی؟
ا.ت : اره...اره..خوبم...اینجا پر ادم‌....نه نه خوناشام هست...اینا براشون مهم نیست من کی هستم؟
تهیونگ : نه البته چرا ولی کاری ندارن ممکنه داشته باشن ولی نمیتونن کاری انجام بدن به غیر از گرگینه ها.
ا.ت : ولی حس میکنم اینجا دلشوره دارم
تهیونگ : حتما چون شلوغه...یادم میومد به شلوغی عادت نداشتی تو زندگی قبلیت.


واقعا راست می‌گفت انگار عادت نشدن همین فکرا من رو یاد گذشته می انداخت خودم رو جمع جور کردم و به همراه تهیونگ رفتیم پیش بقیه ی مهمون ها تا قیافه ی لیا رو دیدم.

ا.ت : لیا؟
لیا : ا.ت...توهم اینجایی دختر‌‌..حس میکنم واقعا خیلی وقته ندیدمت.(با عشوه)
ا.ت : اره خوبه توهم اینجا هستی.(*کاشکی نبودی زنیکه ی هر...*)

یهو لیا نگاهش خورد به تهیونگ و بازم با عشوه رفت تهیونگ بغل کنه وقتی که تهیونگ بغل کرد و تهیونگ هم مقابل او اون هم با لبخند بغلش کرد...باعث شد که ناراحت بشم و بغض گیر کنه تو گلوم...ادامه داره ...

عکس لباس ا.ت اسلاید بعد هست.
دیدگاه ها (۹)

My attractive vampire🩸🖤 (P30)باعث شد که ناراحت بشم و بغض گیر...

My attractive vampire🩸🖤 (P31)از حرفش قطره ای از چشمم اشک ریخ...

My attractive vampire🩸🖤 (P28)مگه خودشون نمی‌دونن که زندگی قب...

My attractive vampire🩸🖤 (P27)روز بعد : از زبان ا.ت : تو ون م...

love Between the Tides¹⁸ ا/ت خیلی احساس ترس تو خونه ی تهیونگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط