My attractive vampire P

My attractive vampire🩸🖤 (P30)

باعث شد که ناراحت بشم و بغض گیر کنه تو گلوم.
تهیونگ : ا.ت تو همینجا باش من برم پیش پدرم

از حرف تهیونگ سر تکون دادم تا رفت و حالا لیا پیش من بود.
لیا : معمولا خیلی عجیبه که ما دوتا فقط تو مهمونی ها همدیگه رو میبینیم نه؟
ا.ت : اره...خیلی عجیبه.
لیا : بیا سعی کنیم از این به بعد بیشتر همدیگه رو ببینیم باشه؟
(بعدش لیا لبخندی از عشوه های حال بهم زنش زد و رد شد از کنارم)
من نشستم رو کاناپه ای که چشمم به بچه های همکلاسی جدیدم افتاد که اونا چشمشون افتاد به من و اومدن سمتم.

د۲ : هی ا.ت توهم اینجایی؟ خوشحالم اینجا می‌بینمت.
ا.ت : عاا..منم..همینطور.
پ۳ : ا.ت بیا ما نوشیدنی خون مصرف کن.
ا.ت : ها؟
د۱: بیخیال بیا دیگه.

با حرف بچه ها سر تکون دادم و باهاشون رفتم چند مین گذشته و من یادم افتاد که تهیونگ بهم گفت سرجام باشم و رو کردم سمت بچه ها که می‌خوام برگردم سرجام ولی از شانس تخ.میم خود تهیونگ اومد.

تهیونگ : ا.ت تو اینجا بودی مگه نگفتم سرجات باش؟
ا.ت : عا...شاهزاده کیم تهیونگ متاسفم.(سعی کردم به تهیونگ رو بدم لو نده)
تهیونگ : چی؟
د۲ : شاهزاده تهیونگ خوشحالم شمارو میبینم (ذوق*)

تهیونگ بلافاصله بعد از متوجه شدن قضیه لبخندی زد و برا اینکه حرص ا.ت رو بیارم دستش گذاشت رو کمر ا.ت...که ا.ت سریع پس زد.
ا.ت : ببخشید شاهزاده..!!!

از زبان تهیونگ : وقتی متوجه ی حال ا.ت شدم که نمیخواد این بچه ها هویت ا.ت رو بدونن سعی کرد اینکارو کنه که من همسرش نیستم دستم رو کمرش گذاشتم ولی او جا خورد و قشنگ از چهره اش می‌تونستم بفهمم که داره ۱۰۰ تا فحش بهم میده.

تهیونگ : پرنسس پادشاه باهات کار داره.
ا.ت : خفه...(زیر لب*)

بچه ها اون ور با تعجب به ما زل میزدن قشنگ از قیافه اشون معلوم بود که منظور تهیونگ دقیقا چی بود؟
تهیونگ بلافاصله دستم گرفت تا باهاش برم و همون لحظه به خودم و تهیونگ لعن.تی فرستادم...وقتی مطمئن شدم که از بچه ها دور شدیم و رفتیم جای خلوت تر گفتم.
ا.ت : تو چرا جلوی همکلاسی هام میگی پرنسس بهم...تو اونارو گیج کردی من الان فردا تو مدرسه بهشون چی بگم؟؟

تهیونگ بلافاصله بدون چیزی که جواب بده بهم نزدیک شد و لb هاشو گذاشت رو لb هام...از کارش نفهمیدم برای چی بود وقتی از من جدا شد گفت...
تهیونگ : من اینبار برام مهم نیست چه کسی چه ندونه تو همسر من هستی...به هر حال تو همسر من هستی حتی...خودم میام به صورت رسمی به همه میگم من با عشق زندگی خودم ازدواج کردم.
دیدگاه ها (۰)

My attractive vampire🩸🖤 (P31)از حرفش قطره ای از چشمم اشک ریخ...

My attractive vampire🩸🖤 (P32)داشتم تکالیفم انجام میدادم که و...

My attractive vampire🩸🖤 (P29)تهیونگ : امشب واسه ی مهمونی آما...

My attractive vampire🩸🖤 (P28)مگه خودشون نمی‌دونن که زندگی قب...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط