پارت
پارت ۷
استاد کیم گفت
هوی سوهو چیکار میکنی
سوهو: هیچی استاد
تیهونگ : پس برو پایین
سوهو : چشم
آخیش راحت شدم
تهیونگ : حالت خوبه
جیا : آره خوبم ممنون
تهیونگ : خواهش بیا بریم پایین
جیا : چشم
تهیونگ و جیا میرن پایین امشب تموم میشه جیا و مینسو بر میگردن خونه
جیا : من فردا میرم دنبال کار
مینسو : باشه من میرم بخوابم شب بخیر
جیا : شب بخیر
رفتم تو اتاقم لباسم رو در آوردم یک لباس راحتی پوشیدم آرایشم رو پاک کردم و گرفتم خوابیدم
ویو جیا
صبح از خواب بیدار شدم کارای لازم رو کردم رفتم پایین صبحانه خوردم روز تعطیل بود و مینسو مثل خرس خواب بود پس بیدارش نکردم باید میرفتم دنبال کار ( میدونم تو روز تعطیل همجا بسته است ) رفتم بالا یه لباس خوب پوشیدم و آرایش کمی کردم رفتم بیرون نزدیک ۴ ساعت دنبال کار بودم که یه کافه رو پیدا کردم
جیا : برای کار اومدم
آنا : او سلام بفرمایید اتاق رئیس
رفتم تو اتاق رئیس یسری چیزا گفت و پرسید که بالاخره گفت میتونی کار کنی منم گفتم که از الان شروع میکنم اونم قبول کردم رفتم بیرون پیش همون دختره
جیا : رئیس گفت کارم رو شروع کنم
آنا : اسم من آنا اسم تو چیه
جیا: من جیا هستم
آنا : بیا باهم دوست شیم
جیا : باشه راستی کار من چیه
آنا : تو باید سفارش بگیری و ببری
جیا: باشه
نزدیک ۵ ساعت بود که داشتم کار میکردم که یکی اومد تو کافه همه دخترا نگاهشون بهش بود اون
پایان پارت ۷
شرط: ۱۵ لایک ۸ کامنت
استاد کیم گفت
هوی سوهو چیکار میکنی
سوهو: هیچی استاد
تیهونگ : پس برو پایین
سوهو : چشم
آخیش راحت شدم
تهیونگ : حالت خوبه
جیا : آره خوبم ممنون
تهیونگ : خواهش بیا بریم پایین
جیا : چشم
تهیونگ و جیا میرن پایین امشب تموم میشه جیا و مینسو بر میگردن خونه
جیا : من فردا میرم دنبال کار
مینسو : باشه من میرم بخوابم شب بخیر
جیا : شب بخیر
رفتم تو اتاقم لباسم رو در آوردم یک لباس راحتی پوشیدم آرایشم رو پاک کردم و گرفتم خوابیدم
ویو جیا
صبح از خواب بیدار شدم کارای لازم رو کردم رفتم پایین صبحانه خوردم روز تعطیل بود و مینسو مثل خرس خواب بود پس بیدارش نکردم باید میرفتم دنبال کار ( میدونم تو روز تعطیل همجا بسته است ) رفتم بالا یه لباس خوب پوشیدم و آرایش کمی کردم رفتم بیرون نزدیک ۴ ساعت دنبال کار بودم که یه کافه رو پیدا کردم
جیا : برای کار اومدم
آنا : او سلام بفرمایید اتاق رئیس
رفتم تو اتاق رئیس یسری چیزا گفت و پرسید که بالاخره گفت میتونی کار کنی منم گفتم که از الان شروع میکنم اونم قبول کردم رفتم بیرون پیش همون دختره
جیا : رئیس گفت کارم رو شروع کنم
آنا : اسم من آنا اسم تو چیه
جیا: من جیا هستم
آنا : بیا باهم دوست شیم
جیا : باشه راستی کار من چیه
آنا : تو باید سفارش بگیری و ببری
جیا: باشه
نزدیک ۵ ساعت بود که داشتم کار میکردم که یکی اومد تو کافه همه دخترا نگاهشون بهش بود اون
پایان پارت ۷
شرط: ۱۵ لایک ۸ کامنت
- ۲.۸k
- ۱۷ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط