وقتی استادت بود...
وقتی استادت بود...
________
۲/۳
ویو ا.ت
وارد کلاس شدم منتظر بودیم چون استاد الانمون استاد کیم بود...کلا بیشتر استاد درس هامون نامجون بود...زبان انگلیسی شیمی،تجربی ....
بعد از یه ربع استاد کیم وارد کلاس شد
انگار داشت با چشماش دنبال یکی میگشت که وقتی ا.ت رو دید لبخند زد...شروع کرد به درس دادن
_کیم ا.ت...بلند شو این سوال رو حل کن ...
این کلاس،کلاس شیمی بود و منم تو درس شیمی بد بودم ...تنها درسی بود که به زور قبول میشدم آروم سمت تخته حرکت کردم ... نگاهی به سوال کردم
ات:ا،استاد من ...بلد نیستم
_چرا نباید بلد باشی؟!
ات:خ،خب تو این درس ضعیفم ...به خاطر همین ...
_برو بشین ...این ترم اگر به زور ببینم نمره قبولی میگیری ردت میکنم تا این ترم رو دوباره بخونی ...برو ...
ات:چشم...
کلاس بعد از چند دقیقه تمام شد از پله ها پایین رفتم که جین رو دیدم
ات:اوه...سوکجینی چرا نرفتی؟!
@منتظر تو بودم ...از این به بعد قرار شد هفته ای سه بار استاد کیم رو داخل کتابخانه ببینی که تا امتحان های ترم شیمی رو بلد باشه
ات:اما...
@ا.ت ...نمیخوام به خاطر یه درس مسخره بیافتی
ات:خب تو که شیمیت خوب...
@من وقت اینکار ها رو ندارم ...امروز اولین روزه ساعت پنج کتابخانه Flower
ات:چشم ...
پرش زمانی به ساعت پنج
توی کتابخانه نشسته بود و منتظر ا.ت بود که یه نفر بدو بدو اومد سمتش ...
ات:ا،استاد ببخشید ترافیک بود...
_عیب نداره بشین
ا.ت روبرو نامجون نشست و نامجون شروع به توضیح دادن کرد
چند ساعتی گذشته بود ...نامجون سرش رو بالا آورد. که دید ا.ت خوابش برده...خنده آرومی کرد
انگار تازه خوابش برده چون تا یک ساعت پیش جوابم رو میداد...مهم نیست ...کنار ا.ت نشست و سرش رو آروم روی میز،روی دست خودش گذاشت ...
به دختر روبروش نگاه کرد...یه دختر زرنگ و در عین حال خنگ ...آنقدر به دختر خیره رو که خودش هم کم کم خوابش برد ...
.......
با صدای زنگ گوشی از خواب بلند شدن ...ا.ت نگاهی به گوشیش کرد که اسم جین رو دید ...
سریع جواب داد
ات:بله سوک...
@معلوم هست کجایی؟!(داد)....ساعت رو نگاه کردی؟! ا.ت فقط بیا خونه ...زودد(داد و عصبی)
تلفن رو قطع کرد و نگاهی به ساعت انداخت ساعت ۱۲ شب رو نشان میداد که...
نظر یادت نره رفیق!
#fake#army#bts#ARMY#BANGTAN#BTS#NAMJOON
________
۲/۳
ویو ا.ت
وارد کلاس شدم منتظر بودیم چون استاد الانمون استاد کیم بود...کلا بیشتر استاد درس هامون نامجون بود...زبان انگلیسی شیمی،تجربی ....
بعد از یه ربع استاد کیم وارد کلاس شد
انگار داشت با چشماش دنبال یکی میگشت که وقتی ا.ت رو دید لبخند زد...شروع کرد به درس دادن
_کیم ا.ت...بلند شو این سوال رو حل کن ...
این کلاس،کلاس شیمی بود و منم تو درس شیمی بد بودم ...تنها درسی بود که به زور قبول میشدم آروم سمت تخته حرکت کردم ... نگاهی به سوال کردم
ات:ا،استاد من ...بلد نیستم
_چرا نباید بلد باشی؟!
ات:خ،خب تو این درس ضعیفم ...به خاطر همین ...
_برو بشین ...این ترم اگر به زور ببینم نمره قبولی میگیری ردت میکنم تا این ترم رو دوباره بخونی ...برو ...
ات:چشم...
کلاس بعد از چند دقیقه تمام شد از پله ها پایین رفتم که جین رو دیدم
ات:اوه...سوکجینی چرا نرفتی؟!
@منتظر تو بودم ...از این به بعد قرار شد هفته ای سه بار استاد کیم رو داخل کتابخانه ببینی که تا امتحان های ترم شیمی رو بلد باشه
ات:اما...
@ا.ت ...نمیخوام به خاطر یه درس مسخره بیافتی
ات:خب تو که شیمیت خوب...
@من وقت اینکار ها رو ندارم ...امروز اولین روزه ساعت پنج کتابخانه Flower
ات:چشم ...
پرش زمانی به ساعت پنج
توی کتابخانه نشسته بود و منتظر ا.ت بود که یه نفر بدو بدو اومد سمتش ...
ات:ا،استاد ببخشید ترافیک بود...
_عیب نداره بشین
ا.ت روبرو نامجون نشست و نامجون شروع به توضیح دادن کرد
چند ساعتی گذشته بود ...نامجون سرش رو بالا آورد. که دید ا.ت خوابش برده...خنده آرومی کرد
انگار تازه خوابش برده چون تا یک ساعت پیش جوابم رو میداد...مهم نیست ...کنار ا.ت نشست و سرش رو آروم روی میز،روی دست خودش گذاشت ...
به دختر روبروش نگاه کرد...یه دختر زرنگ و در عین حال خنگ ...آنقدر به دختر خیره رو که خودش هم کم کم خوابش برد ...
.......
با صدای زنگ گوشی از خواب بلند شدن ...ا.ت نگاهی به گوشیش کرد که اسم جین رو دید ...
سریع جواب داد
ات:بله سوک...
@معلوم هست کجایی؟!(داد)....ساعت رو نگاه کردی؟! ا.ت فقط بیا خونه ...زودد(داد و عصبی)
تلفن رو قطع کرد و نگاهی به ساعت انداخت ساعت ۱۲ شب رو نشان میداد که...
نظر یادت نره رفیق!
#fake#army#bts#ARMY#BANGTAN#BTS#NAMJOON
۱۰.۴k
۲۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.