پارت ۲۱
پارت ۲۱
نارا نفس عمیق کشید خب داشت از صداش استفاده می کرد و با بقیه خوش میگذروند آروم پاشد و شروع کرد به اروم خوندن ولی کی میدونست با همین خوندنش باعث شد که همه اعضا از هرجا که هستن بیان اینجا به خصوص جیمین نارا به قسمت اوجش رسید و خونه رو گذاشت رو سرش اما زیبا گذاشت رو سرش طوری که تپش قلب یه نفر حتی به گوش برادرای تیزگوشش نرسید تپش قلب جیمین نسبت به نارا
چند ساعت بعد*
شب*
نارا بعد خوندن چند تا از آهنگاش بالاخره خسته شد و خب دیگه نصف شب بود و هانا و یونام روز خیلی مزخرفی داشتن اونم با استاد هاشون پس همشون تصمیم گرفتن که برن و بخوابن ولی برخلاف هانا و یونا نارا با کلی سردرگمی خوابید البته بدون اینکه بدونه جیمین بالا سرشه و بهش زل زده تا وقتی خوابش ببره
ساعت ۳ شب*
نارا تشنش میشه و بلند میشه و با تکون خوردن تخت جیمین رو هم متوجه خودش میکنه از پله ها پایین میره و بدون اینکه متوجه بشه که لوستر داره پاره میشه از کنارش رد میشه و بعد برداشتن آبش دقیقا توی مرکز لوستر شروع به خوردن آب میکنه جیمین که از پله ها پایین میاد صدای پاره شدن بند و سیم لوستر و حس میکنه و تا چشماش رو بالا میاره تا به نارا نگاه کنه لوستر رو دقیقاً جایی که نیم سانت با کله نارا فاصله داره میبینه جیمین به سرعت سمت نارا تلپورت میکنه اما.........
آیا نارا رو میگیره ؟ یا نارا امشب شب آخرش میشه؟ جیمین مطمئنا نمیذاشت نارا چیزیش شه تازه قلبش برای یه نفر تپیده بود قلب خون آشام برای هیچکس نمیتپه اما این بار برای نارا تپید پس مطمئنا جیمین به سرعت از قدرتش استفاده میکنه و نارا رو خیلی از لوستر فاصله میده و صدای انفجار توی خونه پخش میشه نارا ترسیده بود به صورت فردی که نارا رو توی بغلش گرفت نگاه میکنه و بیشتر تعجب میکنه اون جیمینه؟ اما قبل از اینکه دیدش واضح بشه چراغ روشن میشه و جیمین غیبش میزنه و هانا و یونا به سرعت میان پایین اما نارا توهم زده بود ؟
نارا نفس عمیق کشید خب داشت از صداش استفاده می کرد و با بقیه خوش میگذروند آروم پاشد و شروع کرد به اروم خوندن ولی کی میدونست با همین خوندنش باعث شد که همه اعضا از هرجا که هستن بیان اینجا به خصوص جیمین نارا به قسمت اوجش رسید و خونه رو گذاشت رو سرش اما زیبا گذاشت رو سرش طوری که تپش قلب یه نفر حتی به گوش برادرای تیزگوشش نرسید تپش قلب جیمین نسبت به نارا
چند ساعت بعد*
شب*
نارا بعد خوندن چند تا از آهنگاش بالاخره خسته شد و خب دیگه نصف شب بود و هانا و یونام روز خیلی مزخرفی داشتن اونم با استاد هاشون پس همشون تصمیم گرفتن که برن و بخوابن ولی برخلاف هانا و یونا نارا با کلی سردرگمی خوابید البته بدون اینکه بدونه جیمین بالا سرشه و بهش زل زده تا وقتی خوابش ببره
ساعت ۳ شب*
نارا تشنش میشه و بلند میشه و با تکون خوردن تخت جیمین رو هم متوجه خودش میکنه از پله ها پایین میره و بدون اینکه متوجه بشه که لوستر داره پاره میشه از کنارش رد میشه و بعد برداشتن آبش دقیقا توی مرکز لوستر شروع به خوردن آب میکنه جیمین که از پله ها پایین میاد صدای پاره شدن بند و سیم لوستر و حس میکنه و تا چشماش رو بالا میاره تا به نارا نگاه کنه لوستر رو دقیقاً جایی که نیم سانت با کله نارا فاصله داره میبینه جیمین به سرعت سمت نارا تلپورت میکنه اما.........
آیا نارا رو میگیره ؟ یا نارا امشب شب آخرش میشه؟ جیمین مطمئنا نمیذاشت نارا چیزیش شه تازه قلبش برای یه نفر تپیده بود قلب خون آشام برای هیچکس نمیتپه اما این بار برای نارا تپید پس مطمئنا جیمین به سرعت از قدرتش استفاده میکنه و نارا رو خیلی از لوستر فاصله میده و صدای انفجار توی خونه پخش میشه نارا ترسیده بود به صورت فردی که نارا رو توی بغلش گرفت نگاه میکنه و بیشتر تعجب میکنه اون جیمینه؟ اما قبل از اینکه دیدش واضح بشه چراغ روشن میشه و جیمین غیبش میزنه و هانا و یونا به سرعت میان پایین اما نارا توهم زده بود ؟
۶.۸k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.