Part۶۷
Part۶۷
کوک ویو
توی این چند شب ات همش از خواب سمپرید و خوابای بد میدید
امشب تو خواب جیغ میزدم
ات:جیغغغغغغغع
کوک:ات ات ات ات بلند شوووو
یکدفعه مثل قبلا با شتاب بلند شد و پرید بغلم
ات: کوک کوک من عتشقتم نمیدونم چطور عاشق یک مرد ۲۷ ساله شدن ولی شدن شدم شدم
کوک:ات حالت خوبه(تعجب)
ات:کوک میدونم تو عاشقم نیستی ولی میشه......
کوک:ات من تورو به سر پرستی گرفتم چون عاشقت بودم
ات:چی چی
کوک:من
(اسمات )بچه ها فیک های بعدی پر از اسماته بخواطر همین نمینویسم وچون پیج قبلی مسدود شد و یکم حساس شده
اسمات
خلاصه
فردا رفتن پیش همه و گفتن میخوان باهم باشن
ات:داداش میدونم دارم با پسری وارد رابطه میشم که ۲۷ سالشه.......
کوک:من ۱۶ سالمه
ات:چی
کوک میگم ۱۶ سالمه
ات:یعنی چی
کوک:یعنی اینکه به گنده بودن بدنم نگاه نکن فقط ۱۶ سالمه
ات:یع یع یعنی دروغ گفتی
کوک:هوم
ته:تو نمیدونستی
ات:ها ها نه تو یک دروغ گویی (بامشت میزنه به کوک)
حتی تو هم میدونستی
ته:من فکر میکردم تو میدوین
ات:پس چطور منو به فرزند خوندکی گرفتی سنت قانونی نیست
کوک: از من مافیا بزرگترین مافیا جهان چه انت
خلاصه کههههه اینا ازدواج کردن و ۵ تا بچه اوردن
ارینم که فقط حرس میخورد (تا باشه عاشق عشق کوک نشه)
اریانا هم با فیلیکس ازدواج کرد
و ات ته و جونگی بهم رسوند
و متوجه شدن هانا هرزه بوده و اون بچه ماله یکی دیکه بوده که عاشق هانا بوده بچشون پسر بود
بچه ها ببخشید این اولین فیکم بود بخواطر همین بد شد واقعا متاسفام تو فیکای دیگه جبران میکنم
کوک ویو
توی این چند شب ات همش از خواب سمپرید و خوابای بد میدید
امشب تو خواب جیغ میزدم
ات:جیغغغغغغغع
کوک:ات ات ات ات بلند شوووو
یکدفعه مثل قبلا با شتاب بلند شد و پرید بغلم
ات: کوک کوک من عتشقتم نمیدونم چطور عاشق یک مرد ۲۷ ساله شدن ولی شدن شدم شدم
کوک:ات حالت خوبه(تعجب)
ات:کوک میدونم تو عاشقم نیستی ولی میشه......
کوک:ات من تورو به سر پرستی گرفتم چون عاشقت بودم
ات:چی چی
کوک:من
(اسمات )بچه ها فیک های بعدی پر از اسماته بخواطر همین نمینویسم وچون پیج قبلی مسدود شد و یکم حساس شده
اسمات
خلاصه
فردا رفتن پیش همه و گفتن میخوان باهم باشن
ات:داداش میدونم دارم با پسری وارد رابطه میشم که ۲۷ سالشه.......
کوک:من ۱۶ سالمه
ات:چی
کوک میگم ۱۶ سالمه
ات:یعنی چی
کوک:یعنی اینکه به گنده بودن بدنم نگاه نکن فقط ۱۶ سالمه
ات:یع یع یعنی دروغ گفتی
کوک:هوم
ته:تو نمیدونستی
ات:ها ها نه تو یک دروغ گویی (بامشت میزنه به کوک)
حتی تو هم میدونستی
ته:من فکر میکردم تو میدوین
ات:پس چطور منو به فرزند خوندکی گرفتی سنت قانونی نیست
کوک: از من مافیا بزرگترین مافیا جهان چه انت
خلاصه کههههه اینا ازدواج کردن و ۵ تا بچه اوردن
ارینم که فقط حرس میخورد (تا باشه عاشق عشق کوک نشه)
اریانا هم با فیلیکس ازدواج کرد
و ات ته و جونگی بهم رسوند
و متوجه شدن هانا هرزه بوده و اون بچه ماله یکی دیکه بوده که عاشق هانا بوده بچشون پسر بود
بچه ها ببخشید این اولین فیکم بود بخواطر همین بد شد واقعا متاسفام تو فیکای دیگه جبران میکنم
۷.۹k
۳۰ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.