چندشاتی جونگکوک طولانی

چندشاتی جونگکوک طولانی

،part 10

+اوکی.. شروع کن.. ولی آروم..

-قول میدم...

"اسمات نمینویسم"

ات ویو

بعد از ۱ ساعت.. خیلی بدنم‌درد میکرد..
بلند شدم و به حموم‌رفتم... بعد از شستن خودم بیرون اومدم، بعد از من جونگکوک حموم‌رفت

موهامر و با سشوار جونگکوک خشک کردم و لباسام رو پوشیدم...

یه مسکن کمر درد خوردم...

جونگکوک از حموم اومد، لباساش رو پوشید و موهاش رو خشک کرد، روی مبل کنار هم دراز کشیدیم و شروع کردیم به فیلم دیدن


پرش زمانی به ۲هفته بعد

ات ویو

۲ هفته از اون موضوع گذشت..

من عاشق جونگکوک شدم...
واقعا عاشق شده بودم...

مطمئنم...

امشب، خونه پدر و مادر جونگکوک دعوت هستیم.. همه داشتیم شام میخوریدم..

که یهو حالت تهوع گرفتم ...
وای نه‌. نگو....

سریع بلند شدم و به دستشویی رفتم...

از زبان ادمین‌..

وقتی ات با سرعت از سرمیزنم بلند شد و به سمت دستشویی رفت، همه با تعجب نگاه کردن، ولی جونگکوک سریع بلند شد و دنبال ات رفت
دیدگاه ها (۰)

چندشاتی جونگکوک طولانی...part 11۲ هفته از اون موضوع میگذره، ...

چندشاتی جونگکوک طولانی،part 12دکتر به سمتمون اومد....×تبریک‌...

چندشاتی جونگکوک طولانیpart 9جونگکوک نفس عمیقی کشید و به طبقه...

چندشاتی جونگکوک طولانی part 8جونگکوک فقط با تعجب‌نگاه میکرد....

چندپارتی☆p.4جمعه صبح ساعت۳۰ :۹ دقیقه ات: دیشب اینقدر گریه کر...

اینم پارت چهارده

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط