چندشاتی جونگکوک طولانی
چندشاتی جونگکوک طولانی،
part 12
دکتر به سمتمون اومد....
×تبریکمیگم آقا و خانمجئون
+ چیشده؟
×شما باردار هستید...
ات و جونگکوک قلبشون لرزید..
دکتر جواب آزمایش رو به ات داد و رفت.
ات و کوک خشکشون زده بود..
جونگکوک روبه ات وایساد
- ات.. یه مدتی هست میخوام یچی بگم.. حالا که بچه داریم.. موقعیت خوبیه.. من.. من عاشقتم.. من عاشقت شدم
ات با این حرف قلبش به تپش افتاد
+کوک.. من.. منم عاشقتم.. واقعا عاشقتم
جونگکوک با شنیدن این حرف چشماش از خوشحالی برق زد .. دختر رو محکم در آغوش گرفت..
-عاشق این ازدواج اجباری شدم..
+منم همینطور...
the end.
part 12
دکتر به سمتمون اومد....
×تبریکمیگم آقا و خانمجئون
+ چیشده؟
×شما باردار هستید...
ات و جونگکوک قلبشون لرزید..
دکتر جواب آزمایش رو به ات داد و رفت.
ات و کوک خشکشون زده بود..
جونگکوک روبه ات وایساد
- ات.. یه مدتی هست میخوام یچی بگم.. حالا که بچه داریم.. موقعیت خوبیه.. من.. من عاشقتم.. من عاشقت شدم
ات با این حرف قلبش به تپش افتاد
+کوک.. من.. منم عاشقتم.. واقعا عاشقتم
جونگکوک با شنیدن این حرف چشماش از خوشحالی برق زد .. دختر رو محکم در آغوش گرفت..
-عاشق این ازدواج اجباری شدم..
+منم همینطور...
the end.
- ۲۸.۸k
- ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط