بادیگارد جذاب من ...
بادیگارد جذاب من ...
پارت ششم
_________
ویو ا.ت
_ب،بیا بریم
ات:چ،چی؟؟ کجا ؟؟
جیمین بلند شد و دست ا.ت رو گرفت
ات:جیمین ؟!...چیکار میکنی ؟!
_پد،پدرت الان اذیتت میکنه اگر دیر برسیم ...تا همین الانشم نباید اینجا میبودیم
ا.ت نفس راحتی کشید کلا ذهنش جای دیگه ای رفته بود (مثل شما منحرفان 😂😐)
ات:آ،آها
سوار ماشین شدند الان کامل هوشیار بودند ...بعد از یک ساعت رسیدند به خونه
جیمین هم همراه با ا.ت وارد عمارت شد که با پدر ا.ت مواجه شدند
ات:بابا...
@دختره هر،زههه (عربده)...کدوم گوری بودی معلوم هستت ؟!
ات:من ...
@ببند دهنت ببند دهنت رووو
(از اینجا به بعد تا جایی که هنوز نگفتم هر سه نقطه (...) که گذاشتم به این معنی که پدر ا.ت ، ا.ت رو کتک (سیلی) میزنه :)
ات:من کاری نکردم...
@دختره ...هر،زه...فکر میکنی چه ...آبرویی از من ...بردی ؟! آرههه (داد)...احمق...از همون اول...نگه داشتند ...یه اشتباه بود ...معلوم نیست دنبال چه ...هر،زه بازی ...رفته بودی ...
(دیگه بسه بیاید بیرون از این کتک کاری)
@گمشو اتاقت ...گمشووو(عربده)
ا.ت سریع از پله ها رفت بالا
_اقای جئون جیهو(کمی عصبانی)نباید اینکار رو میکردید ...ا.ت تا الان پیش من بود و من حواسم بهش بود
@هه ...از این به بعد از ساعت ده ،یازده به بعد باید خونه باشه ا.ت آقای پارک ...من به حرف پسرم شما رو آوردم اینجا پس یکاری نکنید از زندگی محرومتون کنم
جیمین سکوت کرد ...برای محافظت از ا.ت هم که شده بود باید ساکت می موند
از پله ها بالا رفت در اتاق ا.ت رو آروم باز کرد
_ا.ت؟!...اوه ا.ت گریه نکن
ا.ت رو تخت نشسته بود و زانو هاش رو بغل گرفته بود
ات: جیمین ...
_ا.ت عزیزم هیچی نیست خب؟؟
ات: جیمین ...کم،کمکم کن ...بهت اعتماد میکنم ...نجاتم بده ...نم،نمیخوام اینجا باشم (نفس نفس زدن) کمکم کن
جیمین لبخند گرمی زد و ا.ت رو تو آغوشش گرفت
_گریه نکن عزیزم ...کمکت میکنم ...دیگه نمیزارم کسی روت دست بلند کنه حتی بابات خب ؟!
ات:ب،باشه
_خوبه ...خیلی خوبه ...توهم دیگه قول بده هر اتفاقی افتاد گریه نکنی خب ؟!
ات:ب،باشه
دوباره دستش رو نوازش وارانه و سریع (همون سریال ستاره دنباله دار)روی سر ا.ت کشید ...
_بلند شو لباست رو عوض کن و دست و صورتت رو بشور ...بلند شو
ا.ت بلند شد و کار های لازم رو کرد
ویو ا.ت پرش زمانی به صبح
چشماش رو باز کرد اولین چیزی که دید صورت غرق در خواب و کیوت جیمین بود که بغلش کرده بود ... داشت نگاهش میکرد که چشماش. رو باز کرد
_انقدر جذابم؟!
ات:نه خیر اصلا هم خوشگل نیستی
_چییی؟! اما من که ...
ا.ت بیشتر تو بغل جیمین رفت
ات:فعلا به اون فکِت استراحت بده بخواب
_هی هی هیییی
ات:(خنده)
ادامه کامنتتت
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN#fake
پارت ششم
_________
ویو ا.ت
_ب،بیا بریم
ات:چ،چی؟؟ کجا ؟؟
جیمین بلند شد و دست ا.ت رو گرفت
ات:جیمین ؟!...چیکار میکنی ؟!
_پد،پدرت الان اذیتت میکنه اگر دیر برسیم ...تا همین الانشم نباید اینجا میبودیم
ا.ت نفس راحتی کشید کلا ذهنش جای دیگه ای رفته بود (مثل شما منحرفان 😂😐)
ات:آ،آها
سوار ماشین شدند الان کامل هوشیار بودند ...بعد از یک ساعت رسیدند به خونه
جیمین هم همراه با ا.ت وارد عمارت شد که با پدر ا.ت مواجه شدند
ات:بابا...
@دختره هر،زههه (عربده)...کدوم گوری بودی معلوم هستت ؟!
ات:من ...
@ببند دهنت ببند دهنت رووو
(از اینجا به بعد تا جایی که هنوز نگفتم هر سه نقطه (...) که گذاشتم به این معنی که پدر ا.ت ، ا.ت رو کتک (سیلی) میزنه :)
ات:من کاری نکردم...
@دختره ...هر،زه...فکر میکنی چه ...آبرویی از من ...بردی ؟! آرههه (داد)...احمق...از همون اول...نگه داشتند ...یه اشتباه بود ...معلوم نیست دنبال چه ...هر،زه بازی ...رفته بودی ...
(دیگه بسه بیاید بیرون از این کتک کاری)
@گمشو اتاقت ...گمشووو(عربده)
ا.ت سریع از پله ها رفت بالا
_اقای جئون جیهو(کمی عصبانی)نباید اینکار رو میکردید ...ا.ت تا الان پیش من بود و من حواسم بهش بود
@هه ...از این به بعد از ساعت ده ،یازده به بعد باید خونه باشه ا.ت آقای پارک ...من به حرف پسرم شما رو آوردم اینجا پس یکاری نکنید از زندگی محرومتون کنم
جیمین سکوت کرد ...برای محافظت از ا.ت هم که شده بود باید ساکت می موند
از پله ها بالا رفت در اتاق ا.ت رو آروم باز کرد
_ا.ت؟!...اوه ا.ت گریه نکن
ا.ت رو تخت نشسته بود و زانو هاش رو بغل گرفته بود
ات: جیمین ...
_ا.ت عزیزم هیچی نیست خب؟؟
ات: جیمین ...کم،کمکم کن ...بهت اعتماد میکنم ...نجاتم بده ...نم،نمیخوام اینجا باشم (نفس نفس زدن) کمکم کن
جیمین لبخند گرمی زد و ا.ت رو تو آغوشش گرفت
_گریه نکن عزیزم ...کمکت میکنم ...دیگه نمیزارم کسی روت دست بلند کنه حتی بابات خب ؟!
ات:ب،باشه
_خوبه ...خیلی خوبه ...توهم دیگه قول بده هر اتفاقی افتاد گریه نکنی خب ؟!
ات:ب،باشه
دوباره دستش رو نوازش وارانه و سریع (همون سریال ستاره دنباله دار)روی سر ا.ت کشید ...
_بلند شو لباست رو عوض کن و دست و صورتت رو بشور ...بلند شو
ا.ت بلند شد و کار های لازم رو کرد
ویو ا.ت پرش زمانی به صبح
چشماش رو باز کرد اولین چیزی که دید صورت غرق در خواب و کیوت جیمین بود که بغلش کرده بود ... داشت نگاهش میکرد که چشماش. رو باز کرد
_انقدر جذابم؟!
ات:نه خیر اصلا هم خوشگل نیستی
_چییی؟! اما من که ...
ا.ت بیشتر تو بغل جیمین رفت
ات:فعلا به اون فکِت استراحت بده بخواب
_هی هی هیییی
ات:(خنده)
ادامه کامنتتت
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#JIMIN#fake
۶.۰k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.