وقتی برادر دوستت بود ...
وقتی برادر دوستت بود ...
پارت هجدهم
________
ویو ا.ت
سریع به آمبولانس زنگ زد که...
بعد از چند دقیقه آمبولانس اومد و جونگکوک رو بردند
ات:هی جونگکوک چشمات رو باز کن ...خواهش میکنم کوک ...
پرستار:خانم لطفاً برید عقب تر
ات:کوک(بغض)
به بیمارستان رسیدند و کوک رو سریع بردند تو اتاق عمل
بعد از دو ساعت در اتاق عمل باز شد و دکتر و ها و پرستار ها بدو بدو چند تا دستگاه رو بردند داخل اتاق عمل بالاخره بعد از چهار ساعت طاقت فرسا دکتر بیرون اومد و نفس عمیقی کشید(دکتر)
ا.ت سریع سمت دکتر رفت
ا.ت:دکتر چه اتفاقی افتاده ؟!(نگران )
دکتر:شما ...چه نسبتی با آقای جئون دارید ؟!
ات:هم،همسرش هستم
دکتر:همسر؟!خانم شوهر شما اینجوری که معلومه یک هفته هست بیهوش بوده ...
ات:چ،چی؟!
دکتر:خانم جئون (اووو)...مصرف بیش از اندازه الکل و ویسکی باعث ٱوِردوز بدن شده ...معده ایشون رو شستشو دادیم اما...با این حال باز هم باید تحت مراقبت های ویژه باشند ...
ات:مم،ممنون
دکتر:خواهش میکنم
دکتر رفت که بالاخره پسرا و یونا اومدند
نامجون:جو،جونگکوک کجاست ؟!
ات:تو بخش مراقبت های ویژه بردنش (تعریف کردند کل ماجرا)
جیمین:ا،اما...
ات:شما چجوری برادرهایی هستید که به جونگکوک سر نزدیددد(داد آروم همراه با بغض)
ته:ا.ت آروم باش
ا.ت سمت تهیونگ رفت مشت های ارومش رو به سینه تهیونگ میزد
ات:تو ،تو قول دادی ...قول دادی ازش مراقبت میکنه ...قول دادی نزاری اتفاقی براش بیافته ...قول دادیی (باز هم داد آروم)
ته:ا.ت من ...
ا.ت افتاد رو زمین
ات:کوک تو بخش مراقبت های ویژش ...د،دکتر گفت ..گفت هیچی معلوم نیست ...شما حتی به برادر خودتون سر نزدید ...اون یک هفته بیهوش شده بود (گریه)
تهیونگ ا.ت رو بغل کرد
ته:ببخشید ...اشتباه از من بود ...ببخشید باید به قولم عمل میکردم ا.ت
پرش زمانی به دو روز بعد
سرش رو تخت بود ...جونگکوک هنوز به هوش نیامده بود
ات:کوک چرا رفتی تنهام گذاشتی ...بس نیست ؟؟...برگرد کنارم کوک (یاد آهنگ افتادم😂)
ات:کوک هوفف دیگه نمیتونم ...م،میخوام بخوابم ...میخوام چشمام رو رو هم بزارم برای یه مدت طولانی بخوابم
سرش روی دستش گذاشت
ات:ولت نمیکنم کوک ...هیچ وقت
چشماش کم کم داشت گرم میشد که سرش نوازش شد ا،این کار رو همیشه مادرش میکرد سرش رو آورد بالا که جونگکوک رو دید که چشماش رو باز کرده بود ...
ادامه کامنت !
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK
پارت هجدهم
________
ویو ا.ت
سریع به آمبولانس زنگ زد که...
بعد از چند دقیقه آمبولانس اومد و جونگکوک رو بردند
ات:هی جونگکوک چشمات رو باز کن ...خواهش میکنم کوک ...
پرستار:خانم لطفاً برید عقب تر
ات:کوک(بغض)
به بیمارستان رسیدند و کوک رو سریع بردند تو اتاق عمل
بعد از دو ساعت در اتاق عمل باز شد و دکتر و ها و پرستار ها بدو بدو چند تا دستگاه رو بردند داخل اتاق عمل بالاخره بعد از چهار ساعت طاقت فرسا دکتر بیرون اومد و نفس عمیقی کشید(دکتر)
ا.ت سریع سمت دکتر رفت
ا.ت:دکتر چه اتفاقی افتاده ؟!(نگران )
دکتر:شما ...چه نسبتی با آقای جئون دارید ؟!
ات:هم،همسرش هستم
دکتر:همسر؟!خانم شوهر شما اینجوری که معلومه یک هفته هست بیهوش بوده ...
ات:چ،چی؟!
دکتر:خانم جئون (اووو)...مصرف بیش از اندازه الکل و ویسکی باعث ٱوِردوز بدن شده ...معده ایشون رو شستشو دادیم اما...با این حال باز هم باید تحت مراقبت های ویژه باشند ...
ات:مم،ممنون
دکتر:خواهش میکنم
دکتر رفت که بالاخره پسرا و یونا اومدند
نامجون:جو،جونگکوک کجاست ؟!
ات:تو بخش مراقبت های ویژه بردنش (تعریف کردند کل ماجرا)
جیمین:ا،اما...
ات:شما چجوری برادرهایی هستید که به جونگکوک سر نزدیددد(داد آروم همراه با بغض)
ته:ا.ت آروم باش
ا.ت سمت تهیونگ رفت مشت های ارومش رو به سینه تهیونگ میزد
ات:تو ،تو قول دادی ...قول دادی ازش مراقبت میکنه ...قول دادی نزاری اتفاقی براش بیافته ...قول دادیی (باز هم داد آروم)
ته:ا.ت من ...
ا.ت افتاد رو زمین
ات:کوک تو بخش مراقبت های ویژش ...د،دکتر گفت ..گفت هیچی معلوم نیست ...شما حتی به برادر خودتون سر نزدید ...اون یک هفته بیهوش شده بود (گریه)
تهیونگ ا.ت رو بغل کرد
ته:ببخشید ...اشتباه از من بود ...ببخشید باید به قولم عمل میکردم ا.ت
پرش زمانی به دو روز بعد
سرش رو تخت بود ...جونگکوک هنوز به هوش نیامده بود
ات:کوک چرا رفتی تنهام گذاشتی ...بس نیست ؟؟...برگرد کنارم کوک (یاد آهنگ افتادم😂)
ات:کوک هوفف دیگه نمیتونم ...م،میخوام بخوابم ...میخوام چشمام رو رو هم بزارم برای یه مدت طولانی بخوابم
سرش روی دستش گذاشت
ات:ولت نمیکنم کوک ...هیچ وقت
چشماش کم کم داشت گرم میشد که سرش نوازش شد ا،این کار رو همیشه مادرش میکرد سرش رو آورد بالا که جونگکوک رو دید که چشماش رو باز کرده بود ...
ادامه کامنت !
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK
۶.۴k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.