وقتی برادر دوستت بود ...
وقتی برادر دوستت بود ...
پارت بیستم
______
ویو ا.ت
ات:معلومه که نه من با کسی ازدواج نکردم
_پس...
هنوز حرفش تمام نشده بود که ل،ب های ا.ت روی ل،ب هاش قرار گرفت ...
_تو ...
ات:دوست دارم ....اومده بودم خونت همین رو بهت بگم ولی تو رو اونجوری دیدم ...خیلی ببخشید کوک ...نباید میرفتم
_منم دوست دارم(لبخند)
خب داستان این ها همینجا تموم شد ؟! پس تهیونگ چی ؟!...تهیونگی که تمام این صحنه ها رو از پشت شیشه اتاق دید چی ؟!...لبخند تلخی زد و از اونجا دور شد بدون توجه به حرف پسرا که مداوم صداش میکردند به راه رفتنش ادامه داد و از بیمارستان خارج شد
پرش زمانی
جونگکوک مرخص شد و همراه با ا.ت به عمارتش رفت کنار هم رو تخت دراز کشیده بودند و حرف میزدن که به گوشی ا.ت پیام اومد ...از طرف تهیونگ بود وارد پی وی تهیونگ شد و شروع کرد به خوندن متن پیام
متن پیام تهیونگ *
سلام ا.ت خوبی؟! ...این چه سوالیه باید خوب باشی منم تهیونگ همونی که یه زمانی دوسش داشتی ...الان که داری این پیام رو میخونی احتمالا داخل فرودگاه هستم و منتظرم شماره پروازم خونده بشه ...خواستم بهت بگم که من خیلی دوست دارم ...هیچوقت فراموش نمیکنم که کسی مثل تو داخل زندگیم بود ...نمیرم به خاطر اینکه از تو و کوک ناراحتم ...نه امیدوارم خوشبخت بشید میرم چون بتونی فراموش کنی منی وجود داشتم ...میرم چون بتونم خودم رو پیدا کنم و هروقت تونستم به بهترین درجه از خودم رسیدم برگردم ...ببخشید اگر تو عروسیتون شرکت نمیکنم ...دوست دارم هم تو رو ...هم جونگکوک رو ..بهش بگو ببخشید اگر برادر خوبی برای نبودم ...اگر بهش سر نزدم ...تو راست گفتی من خیلی احمق بودم که به برادر کوچیک ترم سر نزدم ...خداحافظ
پایان متن نامه *
از روی تخت بلند شد و سریع حاظر شد
_کجا میری؟!
ات:زود برمیگردم ...
از خونه بیرون رفت و سمت فرودگاه بینالمللی حرکت کرد با آخرین سرعت حرکت کرد و بالاخره رسید سمت پذیرش رفت
ات:کیم تهیونگ ...کیم تهیونگ رو صدا کنید ....خواهش میکنم
چند بار اسم تهیونگ رو صدا زدن اما....کسی نیامد ...روی صندلی نشست و سرش رو بین دستاش گذاشت
ات:تهیونگ(بغض)
هنوز یک دقیقه نشده بود که سایه ای بالای سرش اومد
@ات...اینجا چیکار میکنی ؟!
سریع بلند شد و با صورت پر بغض تهیونگ مواجه شد
ات:تهیونگ ...نرو ...خواهش میکنم نرو
@ا.ت...ممنونم که کنارم بودی
ات:تهیونگ من ...نمیتونم ...توروخدا نرو
@ا.ت...من تصمیمم رو گرفتم میرم و ...بالاخره یه روزی برمیگردم
#مسافرین محترم پرواز شماره ۱۲۸ لطفا به سمت جایگاه مخصوص خود حرکت کنید
@باید برم ا.ت...خداحافظ
ادامه در کامنت خیلی باحاله هه!!
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK
پارت بیستم
______
ویو ا.ت
ات:معلومه که نه من با کسی ازدواج نکردم
_پس...
هنوز حرفش تمام نشده بود که ل،ب های ا.ت روی ل،ب هاش قرار گرفت ...
_تو ...
ات:دوست دارم ....اومده بودم خونت همین رو بهت بگم ولی تو رو اونجوری دیدم ...خیلی ببخشید کوک ...نباید میرفتم
_منم دوست دارم(لبخند)
خب داستان این ها همینجا تموم شد ؟! پس تهیونگ چی ؟!...تهیونگی که تمام این صحنه ها رو از پشت شیشه اتاق دید چی ؟!...لبخند تلخی زد و از اونجا دور شد بدون توجه به حرف پسرا که مداوم صداش میکردند به راه رفتنش ادامه داد و از بیمارستان خارج شد
پرش زمانی
جونگکوک مرخص شد و همراه با ا.ت به عمارتش رفت کنار هم رو تخت دراز کشیده بودند و حرف میزدن که به گوشی ا.ت پیام اومد ...از طرف تهیونگ بود وارد پی وی تهیونگ شد و شروع کرد به خوندن متن پیام
متن پیام تهیونگ *
سلام ا.ت خوبی؟! ...این چه سوالیه باید خوب باشی منم تهیونگ همونی که یه زمانی دوسش داشتی ...الان که داری این پیام رو میخونی احتمالا داخل فرودگاه هستم و منتظرم شماره پروازم خونده بشه ...خواستم بهت بگم که من خیلی دوست دارم ...هیچوقت فراموش نمیکنم که کسی مثل تو داخل زندگیم بود ...نمیرم به خاطر اینکه از تو و کوک ناراحتم ...نه امیدوارم خوشبخت بشید میرم چون بتونی فراموش کنی منی وجود داشتم ...میرم چون بتونم خودم رو پیدا کنم و هروقت تونستم به بهترین درجه از خودم رسیدم برگردم ...ببخشید اگر تو عروسیتون شرکت نمیکنم ...دوست دارم هم تو رو ...هم جونگکوک رو ..بهش بگو ببخشید اگر برادر خوبی برای نبودم ...اگر بهش سر نزدم ...تو راست گفتی من خیلی احمق بودم که به برادر کوچیک ترم سر نزدم ...خداحافظ
پایان متن نامه *
از روی تخت بلند شد و سریع حاظر شد
_کجا میری؟!
ات:زود برمیگردم ...
از خونه بیرون رفت و سمت فرودگاه بینالمللی حرکت کرد با آخرین سرعت حرکت کرد و بالاخره رسید سمت پذیرش رفت
ات:کیم تهیونگ ...کیم تهیونگ رو صدا کنید ....خواهش میکنم
چند بار اسم تهیونگ رو صدا زدن اما....کسی نیامد ...روی صندلی نشست و سرش رو بین دستاش گذاشت
ات:تهیونگ(بغض)
هنوز یک دقیقه نشده بود که سایه ای بالای سرش اومد
@ات...اینجا چیکار میکنی ؟!
سریع بلند شد و با صورت پر بغض تهیونگ مواجه شد
ات:تهیونگ ...نرو ...خواهش میکنم نرو
@ا.ت...ممنونم که کنارم بودی
ات:تهیونگ من ...نمیتونم ...توروخدا نرو
@ا.ت...من تصمیمم رو گرفتم میرم و ...بالاخره یه روزی برمیگردم
#مسافرین محترم پرواز شماره ۱۲۸ لطفا به سمت جایگاه مخصوص خود حرکت کنید
@باید برم ا.ت...خداحافظ
ادامه در کامنت خیلی باحاله هه!!
#bts#army#fake#BTS#ARMY#BANGTAN#JUNGKOOK
۵.۱k
۱۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.