♡اخلاص محمدرضا♡
♡اخلاص محمدرضا♡
محمد یک صفت خیلی بارز داشت و آن این بود که خیلی خالص کار می کرد.
یعنی واقعا کارهایش را طوری انجام می داد که غیر آن کسی که باید، هیچکس دیگری نمی دید.
وقتی می خواست دستگیری کند و کمک کند، یک جوری انجام می داد که من که خواهرش بودم هم بعدها متوجه می شدم .
چند ماهی یک جایی کار می کرد، اما با گذشت سه ماه هنوز حقوقی نگرفته بود.
به محمد گفتیم برو حقوقت را بگیر، در جواب گفت:
" نه، صاحب کارم زن و بچه دار است، اگر داشت می داد، لابد مشکلی دارد که نتوانسته بدهد."
آخر هم نرفت بگیرد با اینکه برای موتورش خودش دنبال تهیه پول بود. تا اینکه بعد از مراسم تدفین صاحب کارش آمد و تسویه کرد.
محمد یک صفت خیلی بارز داشت و آن این بود که خیلی خالص کار می کرد.
یعنی واقعا کارهایش را طوری انجام می داد که غیر آن کسی که باید، هیچکس دیگری نمی دید.
وقتی می خواست دستگیری کند و کمک کند، یک جوری انجام می داد که من که خواهرش بودم هم بعدها متوجه می شدم .
چند ماهی یک جایی کار می کرد، اما با گذشت سه ماه هنوز حقوقی نگرفته بود.
به محمد گفتیم برو حقوقت را بگیر، در جواب گفت:
" نه، صاحب کارم زن و بچه دار است، اگر داشت می داد، لابد مشکلی دارد که نتوانسته بدهد."
آخر هم نرفت بگیرد با اینکه برای موتورش خودش دنبال تهیه پول بود. تا اینکه بعد از مراسم تدفین صاحب کارش آمد و تسویه کرد.
۱.۴k
۱۰ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.