☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑
☆ ★ ✮ ★ ☆𖤐⭒๋࣭ ⭑𖤐⭒๋࣭ ⭑
استاد سرد اما جذاب
پارت :42
سمت تهیونگ قدم برمیداره ولی همینکه
تهیونگ میسو رو دیدی خودش رو کنار کشید
و به طرف نامعلومی رفت،قشنگ خورد تو ذوق میسو
به هر زحمتی بود این مهمونی کوفتی تموم
شد و هرکی به سمت خونه خودش رفت،منم
به یونگ گفتم اومد دنبالم و باهم رفتیم
خونه،وقتی رسیدم چون شامو خورده بودیم
خودمو مثل جنازه ولو کردم رو تخت و سیاهی
با صدای الارم گیج و منگ پاشدم،خیلی خیلی
گیج میزدم و فک میکردم کسی داره بهم زنگ
میزنه،داشتم همه جارو میگشتم تا ببینم
گوشیم کجاست که اخر سر از تو کیفم پیداش
کردم ،گذاشته بودم رو گوشم هی داشتم الو
الو میکردم که هیچکسی جواب نمیداد،دوباره
نگاهی به گوشی انداختم دیدم عع زنگ الارمه
و با کف دستم کوبیدم تو سرم که اخم بلند شد
لباسامو عوض کردم و با فوم صورتمو شستم
و یه ارایش ملایمی کردم و یه لباس ابی
روشن و شلوار سفیدپوشیدم و یه کیف روشن
هم برداشتم،توی شرکت طراح لباس ها
میتونستن با لباس های پوشیده و مناسب اما راحت بیان شرکت
استاد سرد اما جذاب
پارت :42
سمت تهیونگ قدم برمیداره ولی همینکه
تهیونگ میسو رو دیدی خودش رو کنار کشید
و به طرف نامعلومی رفت،قشنگ خورد تو ذوق میسو
به هر زحمتی بود این مهمونی کوفتی تموم
شد و هرکی به سمت خونه خودش رفت،منم
به یونگ گفتم اومد دنبالم و باهم رفتیم
خونه،وقتی رسیدم چون شامو خورده بودیم
خودمو مثل جنازه ولو کردم رو تخت و سیاهی
با صدای الارم گیج و منگ پاشدم،خیلی خیلی
گیج میزدم و فک میکردم کسی داره بهم زنگ
میزنه،داشتم همه جارو میگشتم تا ببینم
گوشیم کجاست که اخر سر از تو کیفم پیداش
کردم ،گذاشته بودم رو گوشم هی داشتم الو
الو میکردم که هیچکسی جواب نمیداد،دوباره
نگاهی به گوشی انداختم دیدم عع زنگ الارمه
و با کف دستم کوبیدم تو سرم که اخم بلند شد
لباسامو عوض کردم و با فوم صورتمو شستم
و یه ارایش ملایمی کردم و یه لباس ابی
روشن و شلوار سفیدپوشیدم و یه کیف روشن
هم برداشتم،توی شرکت طراح لباس ها
میتونستن با لباس های پوشیده و مناسب اما راحت بیان شرکت
۸.۴k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.