part (28) 🫂🖇🩺💊
part (28) 🫂🖇🩺💊
پرستار:لطفا لباستونو در بیارین(دوستان پرستارش مرده منحرف نباشیم)
جین:بله
کوک ی نگاه به جین کرد
جین:کوک؟
کوک:ب..بله؟؟
جین:لباستو در بیار
کوک:اوکی
پرستار کارشو شروع کرد
بعد ی ساعت:/
کوک دیگه نتونست دردشو تحمل کنه و از حال رفت
جین:کوک؟؟کوک؟؟
پرستار:نگران نباشین از درد زیاد بی هوش شدن
پرستار تمام بدن کوک و پانسمان کرده بود
خب کارشون تموم شد ..منتظر باشین تا بهوش بیان
جین:ممنون
....
بکهیون:اخخخخخخخخ اروم تررررر
پرستار:معذرت میخوام
بکهیون:اههههههههه
سوهو:ی زره تحمل داشته باش خوب درد داره چیکار کنه این بنده خدا؟*منظورش پرستارس*
پرستار تمام بدن بکهیون هم پانسمان کرد و گفت:
درد دارین؟
بکهیون:عاره خیلی
پرستار :میخوای ارامبخش بزنم بخوابین؟؟
بکهیون:نه کلی کار واسه انجام دادن دارم وقت خواب نیست..
پرستار:پس کارتون تموم شد میتونین برین
سوهو:ممنون
بکهیون و سوهو رفتن پیش کوک و پسرا
...
بکهیون:حالش چطوره؟؟
جین:خوبه فق از در بی هوش شده
بکهیون:حق داره وودوک بد شکنجشون کرده بود
جیمین بغض کرده بود و گفت:
ی..ینی کلی درد تحمل کرده فق بخاطر اون وودوک عوضی؟؟
بکهیون:اوهوم
جیهوپ:ی سوال؟؟
سوهو:چیه؟؟
جیهوپ:چجوری پیداشون کردین؟؟
سوهو:خب داستان از اونجایی شروع شد که:
فلش بک به ۵ سال پیش:/
بکهیون:سوهو بیا اینو نگاه کن
سوهو:چیه؟؟
بکهیون: قاتل و پیدا کردم
سوهو:و..واقعا؟
بکهیون:عاره ببیتش
سوهو:کی هست؟؟
بکهیون:اسمش وودوکه اهنل هامگیونگه چنتا کلاه برداری به اسمش ثبت شده
سوهو:مرونده جالبیه
بکهیون:فقط چرا کلی سر نخ جا گذاشته از خودش؟؟
سوهو:اینجاش مهمه که باید بدونیم ..بلند شو که کلی کار داریم
وودوک:/داشتم تو خونم تلویزیون نگاه میکردم که در زده شد .. بلند شدم در و باز کردم دو نفرو دیدم
سوهو:وودوک شمایی؟؟
وودوک:عاره خودمم
بکهیون بدون اینکه حرفی بزنه درو باز کردو وار خونه شد
وودوک:هویییییی اینجا خونه منه ها با چه اجازه ای وارد خونه من شدی؟؟
سوهو ی کاغذ نشونش داد:ما مجوز داریم
وودوک:اصلا شما کی هستین؟؟
بکهیون:پلیس ..البته بیشتر گیشه گفا ی کاراگاه
وودوک:عاها پس خودتونید کاراگاه سوهو و بکهیون اههههه فامیلیتونو یادم رفت چی بود؟؟ولش من منتظرتون بودم
سوهو:پس میدونستی داریم میایم..
وودوک:عاره
بکهیون: ولی فکر یجاشو نکرده بودی
وودوک:منظور؟؟
همه پلیسا ریختن خونش
وودوک:ت..تو ؟
بکهیون:فک کردی باهات معامله میکینم؟؟به همین خیال باش...
وودوک ی اسلحه از پشت کمرش دراورد و ی تیر زد به بکهیون....
بکهیون:اخخخخخخ...
..
پرستار:لطفا لباستونو در بیارین(دوستان پرستارش مرده منحرف نباشیم)
جین:بله
کوک ی نگاه به جین کرد
جین:کوک؟
کوک:ب..بله؟؟
جین:لباستو در بیار
کوک:اوکی
پرستار کارشو شروع کرد
بعد ی ساعت:/
کوک دیگه نتونست دردشو تحمل کنه و از حال رفت
جین:کوک؟؟کوک؟؟
پرستار:نگران نباشین از درد زیاد بی هوش شدن
پرستار تمام بدن کوک و پانسمان کرده بود
خب کارشون تموم شد ..منتظر باشین تا بهوش بیان
جین:ممنون
....
بکهیون:اخخخخخخخخ اروم تررررر
پرستار:معذرت میخوام
بکهیون:اههههههههه
سوهو:ی زره تحمل داشته باش خوب درد داره چیکار کنه این بنده خدا؟*منظورش پرستارس*
پرستار تمام بدن بکهیون هم پانسمان کرد و گفت:
درد دارین؟
بکهیون:عاره خیلی
پرستار :میخوای ارامبخش بزنم بخوابین؟؟
بکهیون:نه کلی کار واسه انجام دادن دارم وقت خواب نیست..
پرستار:پس کارتون تموم شد میتونین برین
سوهو:ممنون
بکهیون و سوهو رفتن پیش کوک و پسرا
...
بکهیون:حالش چطوره؟؟
جین:خوبه فق از در بی هوش شده
بکهیون:حق داره وودوک بد شکنجشون کرده بود
جیمین بغض کرده بود و گفت:
ی..ینی کلی درد تحمل کرده فق بخاطر اون وودوک عوضی؟؟
بکهیون:اوهوم
جیهوپ:ی سوال؟؟
سوهو:چیه؟؟
جیهوپ:چجوری پیداشون کردین؟؟
سوهو:خب داستان از اونجایی شروع شد که:
فلش بک به ۵ سال پیش:/
بکهیون:سوهو بیا اینو نگاه کن
سوهو:چیه؟؟
بکهیون: قاتل و پیدا کردم
سوهو:و..واقعا؟
بکهیون:عاره ببیتش
سوهو:کی هست؟؟
بکهیون:اسمش وودوکه اهنل هامگیونگه چنتا کلاه برداری به اسمش ثبت شده
سوهو:مرونده جالبیه
بکهیون:فقط چرا کلی سر نخ جا گذاشته از خودش؟؟
سوهو:اینجاش مهمه که باید بدونیم ..بلند شو که کلی کار داریم
وودوک:/داشتم تو خونم تلویزیون نگاه میکردم که در زده شد .. بلند شدم در و باز کردم دو نفرو دیدم
سوهو:وودوک شمایی؟؟
وودوک:عاره خودمم
بکهیون بدون اینکه حرفی بزنه درو باز کردو وار خونه شد
وودوک:هویییییی اینجا خونه منه ها با چه اجازه ای وارد خونه من شدی؟؟
سوهو ی کاغذ نشونش داد:ما مجوز داریم
وودوک:اصلا شما کی هستین؟؟
بکهیون:پلیس ..البته بیشتر گیشه گفا ی کاراگاه
وودوک:عاها پس خودتونید کاراگاه سوهو و بکهیون اههههه فامیلیتونو یادم رفت چی بود؟؟ولش من منتظرتون بودم
سوهو:پس میدونستی داریم میایم..
وودوک:عاره
بکهیون: ولی فکر یجاشو نکرده بودی
وودوک:منظور؟؟
همه پلیسا ریختن خونش
وودوک:ت..تو ؟
بکهیون:فک کردی باهات معامله میکینم؟؟به همین خیال باش...
وودوک ی اسلحه از پشت کمرش دراورد و ی تیر زد به بکهیون....
بکهیون:اخخخخخخ...
..
۴۹.۱k
۲۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.