پارت

♥️🌻♥️🌻♥️
🌻♥️🌻♥️
♥️🌻♥️
🌻♥️
♥️
🌻 #پارت_39🎈
🐣 #مغرور_عاشق_کش💕

"تمنا"
با قیافه متعجب ارسلان زدم زیر خنده..‌
با خنده گفتم: احمققققق من تورو دوست ندارم ک اسم غذا دوست دارمه!
ارسلان: عه! چرا دوست دارم؟؟؟
تا دهن باز‌ کنم‌ شاهان گفت: از بچگی عاشق این غذا بوده اسمشو گذاشته دوست دارم!
باشه ای گفت و شروع کرد به خوردن! و همینطور شاهان!
معلوم بود ک هردوشون خیلی خوششون اومده!
بعد تموم کردن غذا پاشدم سفره رو جمع کنم!
داشتم ظرفارو تو ماشین ظرف شویی میزاشتم ک با صدای شاهان ب طرفش برگشتم: دختر جون!
به سمتش برگشتم و گفتم: بله؟؟؟
شاهان: من فردا از صب نیستم! نیازی نیس بیدارم کنی و ناهار و این چیزا! نیستم کلا! شاید شبو‌هم نیام!
من: عه! کجا میری؟؟
جوابی ندااد و از آشپز بیرون رفت!
دلمو ترس فرا گرفت! اگه آدمای اون پیرمرده بیام دوباره چی؟؟
رفتم و تو پذیرایی پیش پسرا نشستم!
من: ایییی باباااا حووووصلمممم!!!
شاهان اصن‌محل نداد انگار نه انگار که حرفی زدم!
ارسلان‌نگاهی بهم انداخت و گف: دقیقاااااا!
من: بازی کنیمممممم
ارسلان: چ بازیی اخه؟؟؟
من: جرعت حقیقت!
ارسلان: چهار پایتم!
من: پاشو پاشو!
ارسلان: بازی دونفره نمیشه که!
نگاهی به شاهان انداختم!

--•-•-•---❀•♥•❀---•-•-•--
دیدگاه ها (۱)

لطفا بگید؟؟؟

♥️🌻♥️🌻♥️🌻♥️🌻♥️♥️🌻♥️🌻♥️♥️🌻 #پارت_38🎈🐣 #مغرور_عاشق_کش💕یهو گفت:...

#پارت‌سی‌‌و‌هفت‌🎶🧷ب سمت شهرم حرکت کردم و بعد چن ساعت رسیدم و...

هیچ وقت عاشق نشو وابسته نشو دل نبند چرا؟چون مثل من میشی حالا...

love Between the Tides²³م:شما چند وقته همو میشناسید؟ با سرعت...

P¹⁶ویو تینا از خواب با درد زیر دلم بیدار شدم دست تهیونگ دورم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط