چندپارتی

چندپارتی☆

p.4

جونگکوک سمت ات رفت و اروم روی صندلی نشست

_ات جونم ...قشنگم چشمات رو باز کن خوشگلم

ات هنوز بهوش نیومده بود و جونگکوک انقدر باهاش حرف زد تا بیدار بشه

_ات عزیزم بلند شو لطفا...عزیزم

بلخره ات چشماش رو باز کرد

_ات بیدارش...تو بیدار شدی حالت خوبه جاییت درد نمی کنه .

_خب اقای جئون
_عه خانوم جئون بهوش اومدین ... خداروشکر

پرستار ات رو معاینه کرد و لب زد:
خوب فقط یه ضربه به سرتون خورده که زود خوب میشه ولی
فشار عصبی بهتون وارد شده و درمان شدنش مشخص نیست . اگر خوب مراقب خودتون باشید فکر میکنم که درست شه و درمان شید

_ممنون

_خواهش میکنم

_سرمم تموم شد میتونم برم

_بله میتونید برید

《نیم ساعت بعد》

ات و جونگکوک از اون جا خارج شدن و راهی خونه شدن

_ات عزیزم حالت خوبه

_....

_ات جونم قهر نکن دیگه

...._

_باشه ولی...

_بس میکنی

_باشه چرا عصبی میشی حالا

"خونه"

رفتم اشپز خونه که داروهامو بخورم که دستی دور کمرم حلقه شد

خودش بود ...

_پرنسسم قهری

_...

_ات ببخش همش تقصیر من بود

_خب برای اون رفتارت باید دلیل داشته باشی

_خببب ... ببخشید

_همین ببخشم ...چیو ببخشم جونگکوک اینکه یکهفته بهم محل ندادی

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۲)

چندپارتی☆p.3افتاد روی زمین گریه کرد و با خودش خیلی اروم حرف ...

چندپارتی☆p.2ساعت ۲ بود باید میخوابیدم با کلی دنگ و فنگ چشمام...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط