چندشاتی جونگکوک

چندشاتی جونگکوک

part 3

- نشد دیگه.. باید به خاطر لباسی که‌پوشیدی و منو تحریک کردی و اینطوری رفتار میکنی تنبیه بشی

-کوک تورو خدا شروع نکن..ما سر کلاسیم

-خب.. میتونیم بگیم که تو تب داری نه؟

-کوک بس کن

جونگکوک پوزخند زد

دفتر و خودکار های ات رو داخل کیفش ریخت و کیف ات رو به ات داد

وسایل خودشو برداشت و ات رو براید استایل بغل کرد

-جیغ نکننن

-ساکت شو..

جونگکوک با خنده گفت و به سمت دفتر مدرسه رفت..

-ببخشید آقای کیم..(مدیر)

-بله آقای جئون؟

- ات حالش خوب نیست.. تب داره یه ذره سرش درد میکنه.. دل درد و گلو درد هم داره.. میتونیم ببرمش خونه؟

-آره چرا که نه.. بفرمایید، امیدوارم بهتر بشه
.-ممنون
لبخند زد و از مدرسه بیرون رفت
ات رو سوار ماشین کرد و سریع به سمت خونه رفت

وارد خونه شد و ات رو داخل اتاق هل داد

درحالی که لباسشو در‌می آورد زمزمه کرد

- لباس کوتاه و تنگ، تحریک کردن من، نافرمانی، بی ادبی.. یه تنبیه عالی..


-کوک لطفا..

- ساعت پرنسس کوچولو

گفت و روی ات خیمه زد

پرش زمانی ۱ ساعت دیگه

- آی کوک.. از دست تو

- مرسی که هستی.

- دوستت دارم

- من بیشتر دانشجوی خوشگلم
دیدگاه ها (۱۱)

چندشاتی جونگکوکpart 1قطره های آب به روی بدنش برخورد کرد..صدا...

چند شاتی جونگکوکpart 2سوال از اتاق و کلبه بیرون رفت.. به‌سمت...

چندشاتی جونگکوکpart 2ات ماژیک اش رو برداشت و از جاش بلند شد‌...

چندشاتی جونگکوکpart 1 از ماشین کوک پیاده شدم..نفس عمیقی کشید...

دوست پسر دمدمی مزاج

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط