چند شاتی جونگکوک
چند شاتی جونگکوک
part 2
سوال از اتاق و کلبه بیرون رفت.. بهسمت ساحل، پیش بقیه رفت
جونگکوک به سمت ات برگشت
- اینچی بود؟( چی چی بَیِ؟😂)
-چی؟
-با حوله میای نه؟
-کوک، اون فقط یه بچس.. چرا اینجوری میکنی؟
-ببند دهنتو.. انتطار داری همینجوری وایسم؟؟ کامل خط سینه ات و ترقوه هات مشخص بود
-کوک بس کن.. اون یه بچه هست فقط..
-مهم نیست..غلط کردی با حوله ا مدی.
-شوخیت گرفته،؟
-مگه منبا تو شوخی دارم؟
-میخوای چیکار کنی؟
-چند تا کتک... یه ذره تنبیه(بعدش خوش گلدین😂)
"فکت: ادمین زیاد پایتخت نگاه میکنه"
-کوک.. لطفا..
کوک پوزخند زد..
حوله ات رو در آورد ( الله اکبر)
ات رو روی دیوارچسبوند و شروع کرد به کتک زدن بدن ات با کمر بند
ات با گریه و درد زجه میزد
-لطفا.. کوک منکاری نکردم
-خفه شو
با عصبانیت گفت. ضربه هاشو محکمتر کرد
واقعا درد داشت...
جونگکوک ویو
بعد از ۱۰۰ بار بزدن، بدنش زخم شد.. پوزخند زدم.. درد داشت.. نمیخواستم این کار رو بکنم ولی مجبورم کرد.. نباید با حوله میوند
ات ویو
بادرد لباس هامرو پوشیدم.. به زخم هامکرم زدم و کرمپور زدم تا مشخص نشه..
از درد نمیدونستم چیکارکنم..
بعد از خشک کردنموهام و ....
به سمت ساحل رفتم..
جونگکوک دور از مننشسته بود..
تنها. وی سنگ، اطراف فامیل ها نشسته بودم..درحالی که هیچ کس باهام صحبت نمیکرد و نادیده گرفته میشدم
part 2
سوال از اتاق و کلبه بیرون رفت.. بهسمت ساحل، پیش بقیه رفت
جونگکوک به سمت ات برگشت
- اینچی بود؟( چی چی بَیِ؟😂)
-چی؟
-با حوله میای نه؟
-کوک، اون فقط یه بچس.. چرا اینجوری میکنی؟
-ببند دهنتو.. انتطار داری همینجوری وایسم؟؟ کامل خط سینه ات و ترقوه هات مشخص بود
-کوک بس کن.. اون یه بچه هست فقط..
-مهم نیست..غلط کردی با حوله ا مدی.
-شوخیت گرفته،؟
-مگه منبا تو شوخی دارم؟
-میخوای چیکار کنی؟
-چند تا کتک... یه ذره تنبیه(بعدش خوش گلدین😂)
"فکت: ادمین زیاد پایتخت نگاه میکنه"
-کوک.. لطفا..
کوک پوزخند زد..
حوله ات رو در آورد ( الله اکبر)
ات رو روی دیوارچسبوند و شروع کرد به کتک زدن بدن ات با کمر بند
ات با گریه و درد زجه میزد
-لطفا.. کوک منکاری نکردم
-خفه شو
با عصبانیت گفت. ضربه هاشو محکمتر کرد
واقعا درد داشت...
جونگکوک ویو
بعد از ۱۰۰ بار بزدن، بدنش زخم شد.. پوزخند زدم.. درد داشت.. نمیخواستم این کار رو بکنم ولی مجبورم کرد.. نباید با حوله میوند
ات ویو
بادرد لباس هامرو پوشیدم.. به زخم هامکرم زدم و کرمپور زدم تا مشخص نشه..
از درد نمیدونستم چیکارکنم..
بعد از خشک کردنموهام و ....
به سمت ساحل رفتم..
جونگکوک دور از مننشسته بود..
تنها. وی سنگ، اطراف فامیل ها نشسته بودم..درحالی که هیچ کس باهام صحبت نمیکرد و نادیده گرفته میشدم
- ۲۲.۴k
- ۲۷ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط