چندشاتی جونگکوک

چندشاتی جونگکوک

part 1

قطره های آب به روی بدنش برخورد کرد..
صدای چکه چکه کردن آب از روی بدنش حموم رو‌پر کرد...

بالاخره شیر آب رو بست..

حوله سفید رو از روی جا لباسی که داخل حموم بود برداشت..

از حموم‌بیرون رفت.

کسی جز ات و کوک داخل کلبه نبود..
بقیه اعضای خانواده به سمت ساحل رفته بودن...

صدای خنده کسی اومد..

با حوله از حموم بیرون رفتم و به سمت آشپز خونه رفتم

به جونگکوک مواجه شدم که پسر برادرش، سوهو که ۴ سالش بود، داره آشپزی میکنه..

-اوه.. چی میپذید؟

جونگکوک با خنده به سمت ات برگشت..
ولی وقتی ات رو دید خندش محو شد و اخم کرد.

ات وارد آشپز خونه شد و به غذا دقت کرد
سوهو هم‌زل زده بود به ات

- ات.. احساس نمیکنی نباید با این حوله کوفتی بیای اینجا؟ جلوی این؟

-کوک.. این فقط یه بچه ۴ سالس

-خب؟؟چیکار کنم؟ چه ربطی داره؟

-کوک..

اخم گرد و در یخچال رو باز کرد و کمی آب خورد

بند حوله اش شل شده بود

گردن و ترقوه ها، و کمی از خط سینه اش مشخص بود

- ات‌گمشو اتاق

-چته تو؟

جونگکوک اخم کرد، مچ‌ات رو‌گرفت و داخل اتاق برد و درو بست

به سمت سوهو برگشت

- عزیزم برو لب ساحل پیش بقیه.. من الان میام

-باشه عمو‌جون
دیدگاه ها (۳۶)

چند شاتی جونگکوکpart 2سوال از اتاق و کلبه بیرون رفت.. به‌سمت...

چندشاتی جونگکوکpart 3یهو مادر‌کوک روشو کرد به من و گفت- دختر...

چندشاتی جونگکوکpart 3- نشد دیگه.. باید به خاطر لباسی که‌پوشی...

چندشاتی جونگکوکpart 2ات ماژیک اش رو برداشت و از جاش بلند شد‌...

دوست پسر دمدمی مزاج

پارت ۱۶۵

#رُز_زخمی_منPart. 62هواپیما در ارتفاع اوج قرار داشت و شهر زی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط