چندشاتی جونگکوک
چندشاتی جونگکوک
part 1
از ماشین کوک پیاده شدم..
نفس عمیقی کشیدم و به سمت کلاس حرکت کردم، جونگکوک به دفتر معلم ها رفت..
وارد کلاس طبقه دو شدم..
روی صندلی ام که نزدیک میز کوک بود نشستم..
همه میدونستن من با کوک ازدواجکردم..
در باز شد و جونگکوک وارد شد..
همه به نشانه ی احترام بلند شدیم..
-سلام به همه.. امیدوارم روز خوبی رو شروع کنیم..
- لطفا سر جاتون بشینید..
همه بچه ها مرتب نشستن...
بغل دستی من، لایلا(رفتم تو فاز اسم های میراکلس😂) بود..
باهم دوستای صمیمی بودیم...
(لایلا مثل شخصیت داخل میراکلس نیست)
جونگکوک منو نگاه کرد و چشمکیزد
لبخند زدم
-خب.. لطفا دفتر های ریاضی تون رو باز کنید جند مسئله میدم، باید حل کنید... بعد میاید پای تخته
همه دفتر های ریاضی رو در آوردیم..
جونگکوک پایه تخته شروع کرد به نوشتن سوال مسئله..
-بنویسید..
همه شروع کردیم به نوشتن
- ۱۰ دقیقه زمان دارید، بعد از ده دقیقه دونه دونه میگم بیاید پای تخته..
شروع کردیم به جواب دادن سوال.. ۵ دقیقه گذشت
ات دستشو به معنای اجازه بالا گرفت
-استاد.. من نوشتم..
جونگکوک لبخند زد
- بیا پای تخته
part 1
از ماشین کوک پیاده شدم..
نفس عمیقی کشیدم و به سمت کلاس حرکت کردم، جونگکوک به دفتر معلم ها رفت..
وارد کلاس طبقه دو شدم..
روی صندلی ام که نزدیک میز کوک بود نشستم..
همه میدونستن من با کوک ازدواجکردم..
در باز شد و جونگکوک وارد شد..
همه به نشانه ی احترام بلند شدیم..
-سلام به همه.. امیدوارم روز خوبی رو شروع کنیم..
- لطفا سر جاتون بشینید..
همه بچه ها مرتب نشستن...
بغل دستی من، لایلا(رفتم تو فاز اسم های میراکلس😂) بود..
باهم دوستای صمیمی بودیم...
(لایلا مثل شخصیت داخل میراکلس نیست)
جونگکوک منو نگاه کرد و چشمکیزد
لبخند زدم
-خب.. لطفا دفتر های ریاضی تون رو باز کنید جند مسئله میدم، باید حل کنید... بعد میاید پای تخته
همه دفتر های ریاضی رو در آوردیم..
جونگکوک پایه تخته شروع کرد به نوشتن سوال مسئله..
-بنویسید..
همه شروع کردیم به نوشتن
- ۱۰ دقیقه زمان دارید، بعد از ده دقیقه دونه دونه میگم بیاید پای تخته..
شروع کردیم به جواب دادن سوال.. ۵ دقیقه گذشت
ات دستشو به معنای اجازه بالا گرفت
-استاد.. من نوشتم..
جونگکوک لبخند زد
- بیا پای تخته
- ۲۲.۹k
- ۲۵ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط