مقصد نامعلوم

مقصد نامعلوم
پارت ۴۰
هوراااا
رفتیم رستوران و سر ی میز نشستیم
ارسلان:خب خب خانومم چی میخوره؟؟؟
دیانا:عاممممم نمیدونمممم
گارسون اومد و گفت:چی میل دارید؟(با عشوه)
دیانا:از نگاه های دختره ب ارسلان خشم نیومددددد و حسابی حرصی شدممم
ارسلان:عامممم کباب کوبیده
دیدم دیانا قرمز شده داره با حرص دختره رو نگا میکنه خندم گرفت ولی نشون ندادم
بعد رو ب دیانا گفتم:عشقم تو چی میخوری؟
دیانا:برگشتم طرف ارسلانو گفتم:همون کباب کوبیده
دیانا:وقتی ارسلان بهم گفت عشقم دختره حالش گرفته شد هع دختره ی سیریش گاوووو فقط ببینم یبار دیگ اینطوری نگا کرد ارسلانمو پاره ش میکنم
دختره:اها اوکی(با عشوه)
بعدم یکم رفت طرف ارسلانو رفت
ارسلان:دیگ داشتم پاره می....
ادامه دارد
سیلام
خب خب بچها من رفیقم گشادیش میشد دیگ گفتم خودم بنویسم😂پارت بعدم میزارم
البته اگ گشادیم نشه🤣
دیدگاه ها (۰)

مقصد نامعلومپارت۴۱ارسلان:دیگه داشتم پاره میشدم از خنده ک پَق...

فریاد بی صداپارت۴۲کارتو دادو گفت:خوش اومدیدارسلان و دیانا:مر...

مقصد نامعلومپارت۴۰بچه ها:برودیانا:رفتم دوش گرفتم لباسمو پوشی...

رمان بغلی من پارت های ۱۰۷و۱۰۸دیانا: از اخمی که کرده بود خندم...

رمانتیک من ❤😎پارت ۴۷که یهو صدای مسیج شنیدم گوشیمو نگاه کردم ...

پآرت17. دلبرک شیرین آستآد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط