عروسفراری

#عروس_فراری 🤍👀
Part: ¹¹

تهیونگ: اون دختره رو پیدا کن ...!!(با صدای لرزون)
کای: برای چی قربان؟!
تهیونگ: مطمئنم اون دختر با جیا یه نسبتی داره وگرنه چه دلیلی داره که اینقدر شبیه جیا باشه! .‌....ممکنه اگه نسبتی باهاش داشته باشه بدونه یا بتونه کمک کنه که قاتل جیا رو پیدا کنم !
کای: ولی قربان 6 سال از این ماجرا داره میگذره شما دیگه بیخیالش ش....
تهیونگ: فقط اینجوری میتونم یکم خودم رو اروم کنم ...پس اون دختر رو پیدا کن....(یکم بلند)
کای: چشم....

ویو کای:
تهیونگ الان اصلا وضعیت خوبی نداشت و مخالفت کردن باهاش فقط باعث دردسر و خراب ترشدن وضع تهیونگ میشد ، پس چاره دیگه جز قبولی حرفش نداشتم ....
از اتاق بیرون اومدم و رفتم سمت چند تا افراد عمارت....

کای: اماده بشین...صبح زود باید بریم دنبال یه نفر ....

ساعت 6 صبح ‌.....

ویو ات:
با تکون های یه نفر از خواب بلند شدم ‌‌....چشمم رو نیمه باز کردم که دیدم جونگی عه....

ات: چیه؟(خوابالود)
جونگی: بلند شو کارِت دارم ...
ات: چیه خب(خوابالود)
جونگی: دارم میرم سر کار ...خواستم بگم خواستی صبحونه درست کنی بخوری هرچی خواستی تو یخچال هست ...بیرون نری هااا...
ات: باشه فعلا که ساعت 6 صبحه ...
جونگی : باشه خدافظ ....

از گونم بوسید و بلند شد و رفت ...به اون طرف دراز کشیدم و باز رفتم تو خواب....

ساعت 9 صبح:

ویو کای:
چند ساعت بود داشتیم میگشتیم ...وای این دختر گوشیش هم که همراهش نبود که حداقل از طریق گوشیش پیداش کنیم....
داشتم دیگه کلافه میشدم که یکی از افراد عمارت با دو اومد سمتم ....

... : قربان ...قربان..
کای: بله؟!
... : فکر کنم پیداش کردیم !
کای: واقعا؟! کجا ؟
... : بیاین...

سوار ماشین شدیم و راه افتادیم بعد چند دقیقه سر یه کوچه وایسادیم‌...

کای: اینجاست؟
... : بله ، همین جاست ...

از ماشین پیاده شدیم ...

کای: خب کدوم خونس؟
... : دقیقا اون خونه...(اشاره به خونه ی جونگی اینا )

رفتیم سمت در خونه و محکم در زدم ....

ویو ات:
داشتم در خواب شیرینم پرواز میکردم که در خونه با صدای بدی به صدا در اومد ...
از جام به هر زوری بود بلند شدم و دست و رو نَشُسته رفتم در رو باز کردم ‌.‌‌....چشام هنوز بسته بود راستش جون باز کردنشون رو نداشتم که صدای آشنایی شنیدم ....چشام رو نیمه باز کردم که کای رو جلو در دیدم ...برق از سرم پرید....چشام رو باز کردم و چندتا پِلک زدم تا شاید تَوَهُم زده باشم ولی نه تَوَهُم نبود ....
دیدگاه ها (۱)

ادامه ی پارت ¹¹......کای: برو یه آبی به دست و صورتت بزن بریم...

#عروس_فراری 🤍👀Part: ¹²کفشام رو پام کردم و از خونه زدم بیرون ...

#عروس_فراری 🤍👀Part: ¹⁰جونگی: چته هیون....هیون؟ ...هیون دیگه ...

#عروس_فراری 🤍👀Part: ⁹کای اروم‌ اومد سمتم و کنارم‌ نشست ....ک...

"شراب سرخ" Part: ¹¹تهیونگ: اون دختره رو پیدا کن ...!!(با صدا...

"شراب سرخ" Part: ¹¹تهیونگ: اون دختره رو پیدا کن ...!!(با صدا...

"شراب سرخ" Part: ¹⁰ویو جناجونگی: چته هیون....هیون؟ ...هیون د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط