عشق فراموش نشدنی☯
عشق فراموش نشدنی☯
ᴜɴғᴏʀɢᴇᴛᴛᴀʙʟᴇ ʟᴏᴠᴇ♡
"ᴘᴀʀᴛ 𝟸𝟺"
داشتیم حرف میزدیم که چند پسر به ا/ت و لیا چسبیدن
پسره 1 : خوشگله هیکلت خیلی خوش فرمه
(منضورش ا/ت بود )
پسره 2 : تو هم خوشگلی یک ددی جداب نمیخوای؟
تهیونگ : چیکار میکنی؟
پسر 2 : به شما چه ربطی داره؟
تهیونگ : دستم و رو کمر لیا گذاشتم و بعد خودم فشودمش
تهیونگ : دوست پسرشم
وقتی دید ضایع شده پا شد رفت اما اون یکی مونده بود
پسر 1 : تو که دوست پسر نداری ، داری ؟
ا/ت : ن.....
جونگ کوک : اره
دست ا/ت و کشیدم و سمت خودم کشوندم
جونگ کوک : من دوست پسر ایشون هستم و اجاره ایشون کاملا دست منه
اونم ضایع شد و رفت
ا/ت : عه جونگ کوک چیکار کردی داشتم دوست پسر پیدا میکردم
لیا : راست میگه منم بعد از سال ها سینگلی یک خوشتیب بهم گفت خوشگلی چرا دروغ گفتی
ا/ت : راست میگه دوست پسر و اجازه اینا از کجا اومد
جونگ کوک : خوب..... خوب چیزه.....
ا/ت : چیزه؟ د بگو
تهیونگ : لیا.....من.....
ادامه دارد.....
ᴜɴғᴏʀɢᴇᴛᴛᴀʙʟᴇ ʟᴏᴠᴇ♡
"ᴘᴀʀᴛ 𝟸𝟺"
داشتیم حرف میزدیم که چند پسر به ا/ت و لیا چسبیدن
پسره 1 : خوشگله هیکلت خیلی خوش فرمه
(منضورش ا/ت بود )
پسره 2 : تو هم خوشگلی یک ددی جداب نمیخوای؟
تهیونگ : چیکار میکنی؟
پسر 2 : به شما چه ربطی داره؟
تهیونگ : دستم و رو کمر لیا گذاشتم و بعد خودم فشودمش
تهیونگ : دوست پسرشم
وقتی دید ضایع شده پا شد رفت اما اون یکی مونده بود
پسر 1 : تو که دوست پسر نداری ، داری ؟
ا/ت : ن.....
جونگ کوک : اره
دست ا/ت و کشیدم و سمت خودم کشوندم
جونگ کوک : من دوست پسر ایشون هستم و اجاره ایشون کاملا دست منه
اونم ضایع شد و رفت
ا/ت : عه جونگ کوک چیکار کردی داشتم دوست پسر پیدا میکردم
لیا : راست میگه منم بعد از سال ها سینگلی یک خوشتیب بهم گفت خوشگلی چرا دروغ گفتی
ا/ت : راست میگه دوست پسر و اجازه اینا از کجا اومد
جونگ کوک : خوب..... خوب چیزه.....
ا/ت : چیزه؟ د بگو
تهیونگ : لیا.....من.....
ادامه دارد.....
۳۸.۱k
۰۳ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.