"فیک عشق ناخواسته"
"فیک عشق ناخواسته"
پارت ۲۵
چشامو باز کردم که دیدم داخل یه اتاقی هستم. دوتا دختر و یه پسرم اونجا بودن.همشون بچه بود البته نه خیلی کوچیک. احساس میکردم که انگار اون بچه هارو یجا دیدم. محیط اونجا خیلی برام آشنا بود. یکی از اون دخترا خودشو به پسره نزدیک کردو
گفت: خب کوکی قراره واسه اون عکسه من رو پات بشینم دیگه؟
پسره گفت: دفعه آخرت باشه منو کوکی صدا میکنی.
دختر گفت:چرا سوآه میتونه بهت کوکی بگه ولی من نه؟(عصبانی)
پسره گفت: چون اون با تویه ایکبیری لوس خیلی فرق میکنه.
دختره گفت: واقعا که اصلا من میرم.
پسره آروم گفت: بری دیگه نگردی.
بعد از این حرف دختره رفت بیرون از اتاق.
اون یکی دختر رفت سمت پسره و
گفت: نباید اینجوری باهاش حرف میزدی.
پسره گفت: حقش بود.علاوه بر این اون به تو بی احترامی کرد.
دختره هم خندید و گفت: غیرتی شدی؟
پسره گفت: هرکی که بهت بی احترامی کنه و اذیتت کنه نمیذارم زندگی کنه.
بعد از حرف پسر یهو بیدار شدم و اربابو دیدم که بالا سرم نشسته.سریع بلند شدمو نشستم.
کوک گفت: حالت خوبه؟
ا/ت: بله خوبم. حالام باید برم کارای زیادی دارم.
کوک: نه نه. تو هنوز حالت خوب نشده باید استراحت کنی.
ا/ت: اما...
کوک نداشت حرفشو تموم کنه و گفت: همین که گفتم.
پارت ۲۵
چشامو باز کردم که دیدم داخل یه اتاقی هستم. دوتا دختر و یه پسرم اونجا بودن.همشون بچه بود البته نه خیلی کوچیک. احساس میکردم که انگار اون بچه هارو یجا دیدم. محیط اونجا خیلی برام آشنا بود. یکی از اون دخترا خودشو به پسره نزدیک کردو
گفت: خب کوکی قراره واسه اون عکسه من رو پات بشینم دیگه؟
پسره گفت: دفعه آخرت باشه منو کوکی صدا میکنی.
دختر گفت:چرا سوآه میتونه بهت کوکی بگه ولی من نه؟(عصبانی)
پسره گفت: چون اون با تویه ایکبیری لوس خیلی فرق میکنه.
دختره گفت: واقعا که اصلا من میرم.
پسره آروم گفت: بری دیگه نگردی.
بعد از این حرف دختره رفت بیرون از اتاق.
اون یکی دختر رفت سمت پسره و
گفت: نباید اینجوری باهاش حرف میزدی.
پسره گفت: حقش بود.علاوه بر این اون به تو بی احترامی کرد.
دختره هم خندید و گفت: غیرتی شدی؟
پسره گفت: هرکی که بهت بی احترامی کنه و اذیتت کنه نمیذارم زندگی کنه.
بعد از حرف پسر یهو بیدار شدم و اربابو دیدم که بالا سرم نشسته.سریع بلند شدمو نشستم.
کوک گفت: حالت خوبه؟
ا/ت: بله خوبم. حالام باید برم کارای زیادی دارم.
کوک: نه نه. تو هنوز حالت خوب نشده باید استراحت کنی.
ا/ت: اما...
کوک نداشت حرفشو تموم کنه و گفت: همین که گفتم.
۷.۱k
۱۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.