فیک کوک ( امید عشق ) پارت ۸
از زبان ا/ت :
گفت : چیکارم داشتی؟
گفتم : میشه من توی اتاق جینا بخوابم ؟
گفت : چی ؟ منظورت چیه ؟
از زبان جونگ کوک :
تا گفت « میشه توی اتاق جینا بخوابم » خواب از سرم پرید و گفتم : چی ؟
چرا دوست نداشت پیش من باشه و بخوابه ؟
یعنی هنوز به خاطر دوسال پیش ازم کینه داره و ناراحته یا فکر میکنه می خوام بلایی سرش بیارم ؟
گفت : من نمی تونم میدونی...
گفتم : نمیشه . باید پیش من بخوابی
با ناراحتی گفت: اگر فقط واسه ی استراحت برم اونجا و اینجا نیام چی ها ؟ منظور اینه که خوابیدن رو بیام پیش تو بخوابم نظرت چیه؟
از زبان ا/ت :
با شک گفت: باشه ولی فقط برای استراحت باید بری اونجا
با خوشحالی گفتم : مرسی عزیزم مرسی
اصلا حرفی که میزدم دست خودم نبود و بعد دوسال از دهنم پرید و بهش گفتم عزیزم وای وای این چه غلطی بود کردم آخه!
خیلی تعجب کرده بود از قیافش معلوم بود
با تعجب گفت: ع..عزیز...عزیزم ؟ تو الان پیشنهاد منو قبول کردی ؟ ( منظورش اون پیشنهادشه که به ا/ت گفته بود که دوستش داره )
با خنده گفتم : نه..نه از دهنم پرید
انگار یکم ناراحت شد از این حرفم خودمم نمیدونم چرا این روزا دلم میخواد باهاش باشم ولی از یک طرف هم نمی تونم اگه دوباره گولم بزنه چی ؟
گفتم : ببخشید . نمی خواستم ناراحتت کنم
ولی هیچی نگفت من هنوز توی بغلش بودم
خواستم بلند شم برم که دستای جونگ کوک که دور کمرم بودن محکم تر شدن و مقاومت میکردن رومو برگردوندم سمت جونگ کوک و گفتم : چیکار...
نذاشت ادامه ی حرفم رو بگم و لبش رو خیلی آروم گذاشت روی لبام
خیلی آروم مک میزد منم باهاش همکاری میکردم
حس آرمش بخشی داشت هردو داشتیم لذت میبردیم که یهو در باز شد
بعله دوست جون جونیش تهیونگ بود
تهیونگ دوسال پیش هم همینجوری مزاحممون میشد ولی ما خیلی باهم صمیمی هستیم
وقتی اومد داخل همینجوری بهمون زل زده بود و میخندید.....
گفت : چیکارم داشتی؟
گفتم : میشه من توی اتاق جینا بخوابم ؟
گفت : چی ؟ منظورت چیه ؟
از زبان جونگ کوک :
تا گفت « میشه توی اتاق جینا بخوابم » خواب از سرم پرید و گفتم : چی ؟
چرا دوست نداشت پیش من باشه و بخوابه ؟
یعنی هنوز به خاطر دوسال پیش ازم کینه داره و ناراحته یا فکر میکنه می خوام بلایی سرش بیارم ؟
گفت : من نمی تونم میدونی...
گفتم : نمیشه . باید پیش من بخوابی
با ناراحتی گفت: اگر فقط واسه ی استراحت برم اونجا و اینجا نیام چی ها ؟ منظور اینه که خوابیدن رو بیام پیش تو بخوابم نظرت چیه؟
از زبان ا/ت :
با شک گفت: باشه ولی فقط برای استراحت باید بری اونجا
با خوشحالی گفتم : مرسی عزیزم مرسی
اصلا حرفی که میزدم دست خودم نبود و بعد دوسال از دهنم پرید و بهش گفتم عزیزم وای وای این چه غلطی بود کردم آخه!
خیلی تعجب کرده بود از قیافش معلوم بود
با تعجب گفت: ع..عزیز...عزیزم ؟ تو الان پیشنهاد منو قبول کردی ؟ ( منظورش اون پیشنهادشه که به ا/ت گفته بود که دوستش داره )
با خنده گفتم : نه..نه از دهنم پرید
انگار یکم ناراحت شد از این حرفم خودمم نمیدونم چرا این روزا دلم میخواد باهاش باشم ولی از یک طرف هم نمی تونم اگه دوباره گولم بزنه چی ؟
گفتم : ببخشید . نمی خواستم ناراحتت کنم
ولی هیچی نگفت من هنوز توی بغلش بودم
خواستم بلند شم برم که دستای جونگ کوک که دور کمرم بودن محکم تر شدن و مقاومت میکردن رومو برگردوندم سمت جونگ کوک و گفتم : چیکار...
نذاشت ادامه ی حرفم رو بگم و لبش رو خیلی آروم گذاشت روی لبام
خیلی آروم مک میزد منم باهاش همکاری میکردم
حس آرمش بخشی داشت هردو داشتیم لذت میبردیم که یهو در باز شد
بعله دوست جون جونیش تهیونگ بود
تهیونگ دوسال پیش هم همینجوری مزاحممون میشد ولی ما خیلی باهم صمیمی هستیم
وقتی اومد داخل همینجوری بهمون زل زده بود و میخندید.....
۵.۵k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.