قلب من* فصل دوم * ( پارت چهارم )
قلب من* فصل دوم * ( پارت چهارم )
* ویو کوک *
تو خونه بودم و منتظر ا/ت بودم،پسئ کجاست؟
هوفففف......
داشتم قهوه میخوردم که صدای باز شدن در و شنیدم!
دیدم ا/ت اومد.
رفتم تو اتاق پشت در قایم شدم.....
از لای در نگاش میکردم دیدم لباسش و درآورد.....( منحرفا با سوتینه🗿)
از پشت رفتم بغلش کردم.
شوکه شد!
ا/ت : یاخدا! کوک تویی؟!
کوک : ( خنده )انتظار داشتی کی باشه؟
ا/ت : ترسوندیم!
کوک : هوممم....چقد دیر اومدی بیب!
ا/ت : سوهو آروم رانندگی میکنه....
کوک : سوهو کیه؟!
ا/ت : اا...خب.....سوهو.....دوس پسر الوناعه.
کوک : باید تنبیهت کنم.....
ا/ت: چرااا؟
کوک : خب بهم نگفتی که میخوای با یه پسر بری بیرون!
ا/ت : اون خودش دوس دختر داره، تازه توام چند دفه دیدیش!
کوک : یه راند بهت تخفیف میدم....!
ا/ت : بخدا خستممم!
کوک : مهم نیست خودتو آماده کن.....
ا/ت : هوفف.....باشه، حداقل بزار آب بخورم!
کوک : خیلی خب....میتونی بری.....
ا/ت : پس....رفتم.
* ویو ا/ت *
از اتاق که اومدم بیرون یه لیوان آب خوردم و فرار کردم.....!
فقط میخواستم از دستش فرار کنم چون اگر گیرم بیاره تا چند ماه نمیتونم راه برم!
رفتم داخل حیاط با همون سوتین.
ا/ت : هوفففف....آخيش!
یهو دیدم پشت سرمه یه جیغ نسبتا بلندی کشیدم!!
یهو کوک اومد دستش رو گذاشت رو دهنم!
ا/ت : ولم کنننن!
کوک : حالا که فرار کردی ۱۸ راند میکنم!
ا/ت : نهه....تروخدا!
کوک : بیا بریم.....وقتمون داره میره!
من و براید استایل بغل کرد و تا اتاق برد....
( اهم اهم چون نمیخوام پیجم به گا بره اسمات نمینویسم!🗿)
این پارت کوتاهه چون گشادیم میشه🌚
لایک : ۱۵
کامنت : نمیخواد:/
* ویو کوک *
تو خونه بودم و منتظر ا/ت بودم،پسئ کجاست؟
هوفففف......
داشتم قهوه میخوردم که صدای باز شدن در و شنیدم!
دیدم ا/ت اومد.
رفتم تو اتاق پشت در قایم شدم.....
از لای در نگاش میکردم دیدم لباسش و درآورد.....( منحرفا با سوتینه🗿)
از پشت رفتم بغلش کردم.
شوکه شد!
ا/ت : یاخدا! کوک تویی؟!
کوک : ( خنده )انتظار داشتی کی باشه؟
ا/ت : ترسوندیم!
کوک : هوممم....چقد دیر اومدی بیب!
ا/ت : سوهو آروم رانندگی میکنه....
کوک : سوهو کیه؟!
ا/ت : اا...خب.....سوهو.....دوس پسر الوناعه.
کوک : باید تنبیهت کنم.....
ا/ت: چرااا؟
کوک : خب بهم نگفتی که میخوای با یه پسر بری بیرون!
ا/ت : اون خودش دوس دختر داره، تازه توام چند دفه دیدیش!
کوک : یه راند بهت تخفیف میدم....!
ا/ت : بخدا خستممم!
کوک : مهم نیست خودتو آماده کن.....
ا/ت : هوفف.....باشه، حداقل بزار آب بخورم!
کوک : خیلی خب....میتونی بری.....
ا/ت : پس....رفتم.
* ویو ا/ت *
از اتاق که اومدم بیرون یه لیوان آب خوردم و فرار کردم.....!
فقط میخواستم از دستش فرار کنم چون اگر گیرم بیاره تا چند ماه نمیتونم راه برم!
رفتم داخل حیاط با همون سوتین.
ا/ت : هوفففف....آخيش!
یهو دیدم پشت سرمه یه جیغ نسبتا بلندی کشیدم!!
یهو کوک اومد دستش رو گذاشت رو دهنم!
ا/ت : ولم کنننن!
کوک : حالا که فرار کردی ۱۸ راند میکنم!
ا/ت : نهه....تروخدا!
کوک : بیا بریم.....وقتمون داره میره!
من و براید استایل بغل کرد و تا اتاق برد....
( اهم اهم چون نمیخوام پیجم به گا بره اسمات نمینویسم!🗿)
این پارت کوتاهه چون گشادیم میشه🌚
لایک : ۱۵
کامنت : نمیخواد:/
۴۵.۲k
۲۱ خرداد ۱۴۰۲